گشت و گذار نوروزی (3)
با ادامه خاطرات نوروزی برگشتیم....
عصر روز یازدهم عید رفتیم سنگده...غروب عمه جون اینا هم اومده بودند...پارسا از دیدن محمد مهدی و امیر رضا داشت بال در میاورد
شام رو خونه عمو جون شعیب خوردیم و بعد برگشتیم خونه خودمون...اون شب بچه ها تا ساعت 2:30 شب بیدار بودند و بازی کردند
انقددددددددددر بهشون خوش گذشت که نگو و نپرس....
آخر شب ساعت 2:3٠ به زور بردیمشون توی رختخواب ...
پارسا ازم خواست تا براش لالایی بخونم...منم شروع به خوندن کردم که دیدم یه جوری داره با من همخونی می کنه که یعنی من عمراً خواب ندارم
خلاصه با هر مصیبتی بود خوابیدن
*****************************
صبح دوازدهم بعد از خوردن صبحانه بچه ها رفتند توی حیاط و مشغول خاک بازی و فرفره بازی و ... شدند
عموجون اینا هم اومدند ، چون همگی نهار خونه عمو جون شعیب دعوت بودیم
بعد از نهار هم بچه ها حسسسسسابی بازی کردند و خندیدند
غروب ساعت 6 همه رفتند و ما هم ساعت 8 شب به سمت ساری حرکت کردیم
حالا برای دیدن عکسها بفرمایید ادامه مطلب:
اینجا هم همون شبی هست که وروجک ها تا ساعت 2:30 شب بیدار بودند
براشون چیپس و ماست موسیر و پفک آوردم تا این یه شبی که پیش هم هستن حسابی حالشو ببرن ( بیخیال مضر بودن چیپس و پفک شدیم)
*****************************
استاد پارسا به جای اینکه چیپس رو توی ماست بزنه...پفک رو توی ماست میزنه
اینجام داره دهن امیر رضا پفک ماستی میده
*****************************
نوش جون هر سه تایی تون
*****************************
اینم صبح دوازدهم...هوا خیییییییییییلی سرد بود
پارسا عااشق فرفره اش هست
به محض بیدار شدن فرفره رو می گیره و میره توی حیاط
*****************************
اینجام با الهه جون داشتیم می رفتیم پیاده روی که این فندق ما یهویی وسط خیابون نشست روی زمین و بلند بشو هم نبود...میگفت: خسته شدم
(بازم محو تماشای فرفره ست)
*****************************
ناز پسر سنگین رنگین خودمو بخورررررررررررررم
*****************************
اینجام مثل حالت قبل به محض دیدن گلها یهویی نشست ( کلاً جدیداً هر جا که لحظه ای می ایستیم آقا پارسا فوری می شینه)
*****************************
جوجو در حال چیدن گل
*****************************
جوجوی گل به دست
*****************************
اینجام حیاط خونه عموجونه و پارسا داره تاب بازی می کنه...شبانه روز اگر تاب سوار بشه سیر نمیشه
ممنون از نگاه قشنگتون
"١٨ اردیبهشت 92"