نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

سلامی پر از دلتنگی

1392/6/2 18:59
نویسنده : مام پارسا
1,107 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام سلام

سلام به روی ماه همگی ....خوبید مهربونا؟

دلم خیلی براتون تنگ شده بود

با کلی تاخیر نماز و روزه هاتون قبول باشه..عیییییییییییییدتون هم مبارک

 یه سلام هم به دفتر خاطرات گل پسرم باید بگم...راستش دلم برای اینجا نوشتن و از دردونه ام گفتن خیلی تنگ شده بود

دلیل دیر اومدنمون هم اولش تنبلی و بی حالی ماه رمضون و روزه داری بود

بعد هم به محض تموم شدن ماه رمضون مدت شارژ اینترنتمون تموم شده بود ....و تازه دو روزه که تمدیدش کردیم

این بود که غیبتمون طولانی شده بود

***************************************

خب حالا بفرمایید ادامه مطلب تا از این روزهامون براتون بگم:

پ.ن :اسم دعایی که برای پارسا می خونم و همچنین چند تا عکس به ادامه مطلب اضافه شدچشمک

 

 توی این مدت پارسا کلی اخلاق و رفتار و حرف زدنش عوض شده...خیلی شیرین صحبت تر و مودب تر شده

********************

بیشتر شبهای ماه رمضون رو تا سحر بیدار بود و بعد از خوردن سحری می خوابید

شبهای احیا با ما قرآن به سر می کرد

از ماه رمضان به بعد عادت کرد که شبها قبل از خواب براش دعا بخونم ،

هر شب خودش میگه برام دعا بخون و من هم از روی مفاتیح توی گوشیم براش حدیث کساء رو می خونم و بعد می خوابه

*********************

یه سری کلمات انگلیسی رو داریم با هم کار می کنیم و پارسا هم کلی پیشرفت کرده و با علاقه پیگیری می کنه

وقتهایی که توی اتاق تنها داره با اسباب بازی هاش بازی می کنه کلمات رو با خودش مرور می کنه..مثلاً میگه : ماشین میشه car , ...

********************

از تاریخ 30 تیر 92 (یعنی در سه سال و هفت ماهگی)دیگه دستشویی رفتن رو کامل یاد گرفت و خودش مستقل میره دستشویی و میاد ...... و هر بار که از دستشویی میاد من با ذوق نگاهش می کنم و می بوسمش...

البته بابایی هم براش یه جایزه خیلی خوب گرفت که پارسا عاشقشه...یه فرغون اسباب بازی خوشگل

چند باری پارسا این فرغون رو توی بازار دیده بود و خیلی خوشش اومده بود....بابایی هم که دید گل پسرش یه قدم دیگه به سوی بزرگتر شدن برداشته...پسری رو به خواسته اش رسوند و این فرغون خوشگل رو براش خرید

پارسایی

پارسایی

**************************

اینجام فرغونش رو پر بار کرد و می خواد ببره اتاقش

پارسایی

*****************************

اینجا هم که سنگده ست و پارسا داره خاک و ماسه می ریزه توی فرغونش

پارسایی

********************

یه بازی روی گوشیم نصب کردم که اسمش pou هست...روزها دوتایی با هم این بازی رو می کنیم و کلی کیف می کنیمنیشخند

*********************

هنوز هم عاشق نقاشیه و با نقاشی هاش ما رو انگشت به دهن می کنه

***********************

خب فعلاً بریم چند تا عکس ببینیم...تا پستهای بعدی عکسهای بیشتری بذارم

چون این روزها تقریباً یک روز درمیون پارک هستیم واسه همین چند تا عکس از پارک میذارم 

 

می میرم واسه چال لپهات عسلمقلب

پارسایی

**********************************

اون روز توی پارک از این توپهای نخ داری که احتمالاً همتون این روزها زیاد دیدین و صداشو شنیدین واسه پارسا خریدم

البته پارسا بهش میگه توپ تخ تخی (به خاطر صداش)

پارسایی

پارسایی

پارسایی

قلبممنون از نگاه قشنگتونقلب

فعلاً بای تا بعد

"29 مرداد 92"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

علامه كوچولو
31 مرداد 92 12:05
سلاااااااااااااااااااام
چه عجب تشريف اوردين
نماز روزه هاتون قبول
اي جاااااااااااااااااااانم پسرم از اول كلي هم مودب و با محبت بود حتما الان بيشتر شده
ميگم اين عكس سوميه چقد شبيه عكس اوليه هست مگه نه غلاااااااام
توپ تخ تخياشوووووووووووو


سلااااااااااام مهربونم....خوبی خانوم گل؟
دیگه چی کار کنیم خواهر
ممنون قبول حق
مرررررررررسی خاله جونی..شما هم همیشه به ما لطف داری مهربون
عهههههههههههههه آره ها....الان درستش می کنم
هعیییییییی خواهر...نتیجه دوری زیاد از وبلاگ و وبلاگ نویسی همین میشه دیگه
قابلتونو نداره هااااااااا
خیییییییییییییییلی دوستتون داریم
محدثه
2 شهریور 92 9:15
اول از همه، چه عجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب!!!!!!
حالا سلام، خوبی ؟ پارسایی خوبه ؟ آقاتون خوبه؟!!
به به! چه پسر مذهبی و باخدایی آدم کیف می کنه. زهرا واسش اسپند دود کن.
می بینم که انگلیسی هم بلدی پارساجون، ولی جالبه من هنور زبون فارسی شما رو نشنیدما (بچه خجالتی) !!
دوتایی بازی می کنیـــــــــــــــــــــــــــــــــن؟! بازم جای شکرش باقیه که سه تایی نمیرین سراغ بازی
دوستتون دارم


به بههههههههههههههههه محدثه خانووووووووووووووووووووم
عجب به جمالت عزززززززززززززززززیزم
مرسی آجی جون...چششششششششششششم حتماً
آره آجی جون..تازه اول راهیم
ای بابا آجی محدثه خب من شما رو همیشه توی جمع 30 نفری می بینم...معلومه که نباید توی اون شلوغی حرف زدن منو ببینی...به قول خودت منم خجالتیییییییییی
راستی مگه خونه عموجون اسد یادت رفته که توی اتاق خواب با نگاری و الهه و شما و مامانم تنها بودیم...چققققققققققدر حرف میزدم...مدام وسط حرف شما و مامانم می پریدم
ههههههههههههههه..البته تا دیروز دوتایی بازی می کردیم..از دیروز که بابا دید ما داریم بازی می کنیم...از بازی خوشش اومد و اغفال شد و حالا یا سه تایی بازی می کنیم و یا سر بازی کردن دعوا می افتیم
ممنون آجی مهربون...ما هم خیییییییییییلی دوستت داریم
محدثه
3 شهریور 92 7:36
اٍ ... راست میگیا، اون روز رو یادم رفته بود. حواس پرتیه دیگه پیر شدیم ...

ای وای ... تازه داشتم به عموم امیدوار می شدم ولی غافل از این که این بچه بزرگ بشو نیس البته شمام کم از ایشون نداریا کلاااااااا نا امید شدم




آها حالا یادت اومد آجی جون.....جدی پیر شدی؟؟؟؟ولی اصلامعلوم نیستا...خوب موندی

ههههههههه...عموتو که خودت می دونی هیچ وقت بزرگ نمیشه....منم که از اون بدتر...پس تاحالا به کدوممون امید داشتی؟؟؟؟باز پارسا رو بگی یه چیزی...
راستی ادامه مطلب رفتی دوباره ؟؟؟؟..چند تا عکس با توضیحاتش اضافه کردما
علامه کوچولو
3 شهریور 92 16:01
سلااااااااااام عزیزم

قربون مهربونیات بانو

ممنونم بابت همه دلگرمیها و

مهربونیات
غیبتت هم موجهه عزیزم

راستی به عشق پارسا منم واسه

محمد باقر توپ تخ تخی خریدم


سلام خانومی
خواهش می کنم عزیزم..توروخدا بیشتر از این شرمنده ام نکن
مرسی که انقدر مهربونی
جددددددددددددی؟؟؟؟قـــــــــــــربونش برم
دوستتون دارم
سلام
3 شهریور 92 16:08
احساس میکنم نظراتم نمیاد اگه نظر قبلیم رسیده اما چندتاییه تکراریها رو حذف کنید


نظر قبلی ات رسید و تاییدش کردم ولی تکراری نداشت فقط همون یکی بود که تایید کردم
مامي كيانا
4 شهریور 92 8:57
چه جالب كيانا هم از اين توپ ها و همين رنگي و از همه جالب تر بهش ميگه تخ تخي
فكر كنم اسم اصليش هم همين باشه
خيلي بامزه ست هر جا ميري از دور صداي اين بازي مياد دست همه بچه ها هست
چه خوب كه قبل از خواب دعا ميخوني خدا نگهدارت باشه
چه فرغون بامزه اي تاحالا فرغون اسباب بازي نديده بودم
به به هر روز پارك خيلي خوبه
غيبت هاي هر از چند گاهت ديگه واسه ما عادي شد
كلا غير قابل پيش بيني هستي
دو روز هستي دو ماه نيستي
از همون اولش هم همينطوري بودي


جدددددددددددددددی؟...چه جالب...
آره واقعاً هر جا که باشی از صداش بی بهره نمی مونی
ممنون خاله جونی..
آره تازه یک ماهی میشه که تو بازار اومده...جلوی تموم اسباب بازی فروشی ها هست
جاتون واقعاً توی پارک خالیه
ههههههههههههههههههه...از دست تو...نامرد من از اولش اینطوری بودم...من که اگه روزی 10 بار با تو تلفنی حرف نمی زدم که شب خوابم نمی برد...دیگه غیبتهام عادی شده؟
باشه دارم برات