تلاش برای دل کندن از پوشک
وای که من چقدر خوشحالم
چراااااااا ؟
خب معلومه دیگه
واسه اینکه:
جیگر مامان ، عشق مامان ، عمر مامان ، پسر با اراده مامان ، داره یک مرحله مهم دیگه از زندگی رو پشت سر میذاره.
نفس من داره واسه خودش مرررررررررررررررد میشه و پوشک رو کنار میذاره.
اولین بار دقیقاً 28 ام فروردین تلاش کرده بودم تا پوشک رو ازش بگیرم و حتی پیشاپیش براش جایزه هم خریده بودم ولی پارسا جون مقاومت کرد و همکاری نکرد و اون بار با شکست مواجه شدیم
این دفعه تلاش ما از دوم خرداد شروع شد که پارسا دقیقاً 2 سال و 5 ماه و 10 روزش بود.
با یک برنامه ریزی اساسی و تهیه جوایز و خوراکی های مورد علاقه پارسا و کادو پیچی کردن اونها و چسبوندنشون به در و دیوار دستشویی اقدام به امر مهم و خطیر پوشک گیری کردیم
ادامه ماجرا در ادامه مطلب:
اولین روز بعد از اینکه پارسا از خواب بیدار شد پوشکش رو در آوردم و بهش گفتم :مامانی پوشکت ایش شده و دیگه پوشک نداریم تا برات ببندم (البته پوشکها رو از قبل قایم کردم تا مچمو نگیره)
بعد گفتم هر وقت جیش داری به مامانی بگو و اگه توی دستشویی جیش کنی برات یه جایزه خوب می خریم.
بعد هر 5 دقیقه ازش می پرسیدم :مامانی جیش داری عزیزم؟
ولی پارسا به جای اینکه به من آره یا نه بگه در جواب من می گفت: "هر وقت جیش داری به مامانی بگو برو دَشویی(دستشویی) جیش کن"(عین جمله خودم رو به خودم تحویل میداد)
خلاصه این سوال و جوابها همین طور ادامه داشت تا اینکه یکدفعه گفت : مامانی جیش دارم.
بدو بدو رفتیم دستشویی و با کلی تشویق و هورا و .......... گل پسر ما جیش کرد و کلی دست و جیغ زدم و خوشحالی کردم (دقیقاً همین طوری) و بوسیدمش از اینکه خییییییییییییلی لطف مهمی در حق ما کردی
پارسا هم فوراً گفت :به بابایی زنگ بزن جاییزه بخره.
و من هم از همون داخل دستشویی با کلی ذوق و شادی به بابایی زنگ زدم و شرح ما وقع دادم و بابایی هم قول داد تا با جایزه بیاد خونه
ظهر بابایی با یک ماشین کنترلی خوشگل اومد خونه و پارسا داشت بال در می آورد.
بعد از اون تند و تند میرفت دستشویی و یکی دو باری هم توی شلوارش زد و بعد به من گفت.
شب یک سری اسباب بازی و بسته های شانسی (لپ لپ و سک سک) و خوراکی کادو کردم و همه جای دستشویی و روی دیوار چسبوندم.
صبح وقتی پارسا بیدار شد و دستشویی رو دید چشماش در اومده بود و همش می گفت بده من ببینم توش چیه.
خلاصه متوجهش کردیم که بعد از هر جیش فرشته مهربون یه جایزه به شما میده.
اگه پی پی کنی دو تا جایزه میده
قابل توجه مامان شهراد جون : فرشته مهربون خونه ما همون موقع لو رفت
چون پارسا بعد از اینکه اون کادوها رو دید با اینکه کلی براش توضیح دادم در مورد اینکه فرشته مهربون اینا رو گذاشت اینجا تا بعد از جیش کردن بهت جایزه بده به من گفت : بابایی اینا رو خرید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانی گذاشت اینجا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خلاصه بعد از طی این مراحل ، پسر گل مامان ، الان ٨ روزه که هروقت جیش داره فوری به من میگه و می برمش دستشویی و بعد از جیش هم جایزه اش رو می گیره.
ولی هنوز توی دستشویی پی پی نکرده و می ترسه ، واسه همین فعلاً موقع پی پی پوشکش می کنم.
پسر با اراده من خیییییییییییییلی خوشحالم از اینکه باز هم بزرگتر از قبل شدی و بزرگ شدنت رو به عینه می بینم
عزیز دلم ، من و بابایی امشب داشتیم بابت اراده قوی و پشتکارت تحسینت می کردیم و خدا رو شکر می کردیم.
چون هم در مورد از شیر گرفتنت خیلی راحت باهاش کنار اومده بودی و با اینکه خیلی بهش وابسته بودی ولی در عرض دو روز با توضیحات ما قضیه رو درک کردی و با شیر پاکتی راضی شدی
و هم الان که پوشکت نمی کنم ، تنبلی نمی کنی و قبل از جیش به من میگی تا ببرمت دستشویی و اصلاً دیگه توی شلوارت جیش نمی زنی
حتی شبها هم که پوشکت می کنم نیمه های شب بیدار میشی و یه کم نق نق می کنی و وقتی ما بهت میگیم :مای بیبی داری اگه جیش داری توی مای بیبی بکن فوری ساکت میشی و در اوج خواب میگی : تو مابینی (مای بیبی) جیش کن مامانی صبح در میاره.
یعنی در اوج خواب هم حواست هست و به ما اعلام می کنی که جیش داری و توضیح ما رو هم متوجه میشی
خدای من شکرت
این هم عکس جایزه هایی که تا حالا فرشته مهربون (منظورم همون جیب بابایی و زحمت مامانیه) برای پارسا آورد.
البته کلی شکلات و آبمیوه و بستنی و ... هم جایزه گرفت که همون موقع نوش جان فرمود