نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

اولین سفر پاییزی ( 2 ).....رامسر .... دریا .... شهر بازی

1391/7/30 0:08
نویسنده : مام پارسا
1,051 بازدید
اشتراک گذاری

شکلکهای جالب آروین

سلام به روی ماه همتوووووووووووون

 

ما برگشتیم با قسمت دوم سفرنامه رامسر....

صبح روز جمعه هفتم مهر ماه همگی با هم رفتیم به پارک آبی.....

 اونجا پارسا یک دل سیییییییییییییییییییر آب بازی کرد .... کلی هم ذوق میکرد و جیغ میزد... 

**********************

بعد از اونجا رفتیم تلکابین رامسر ولی به خاطر جمعیت زیادی که توی صف تلکابین بودند بی خیال شدیم و و تصمیم گرفتیم که سوارش نشیم ....

البته یه دلیل دیگه اش هم این بود که چون اول پاییز بود همه می گفتن بالا خییییییییییلی سرده و ممکنه بچه سرما بخوره .... و ما هم که اصلاً دوست نداشتیم این اتفاق بیفته کلاً دور تلکابین رو توی این فصل خط قرمز کشیدیم .... 

********************** 

ولییییییییییییییییییییی خیلی اتفاقی به جایی رسیدیم که خیییییییییلی مورد پسند پارسا بود و حسسسسسسابی بهش خوش گذشت ...

ماجرا از اونجایی شروع شد که : 

از داخل محوطه تلکابین یک پل بزرگ داشت که از روی خیابون اصلی می گذشت... ما همین طوری از پله ها بالا رفتیم و رفتیم وسط پل ..... فیلم و عکس گرفتیم و بعد رفتیم انتهای پل که دیدیم به یه شهر بازی خیلی خوشگل رسیدیم .... از پله ها پایین رفتیم و وارد شهر بازی شدیم...

پارسا با دیدن وسیله های بازی مخصوصاً ماشین های بازی خیلی خیلی ذوق زده شد و ما رو سمت وسیله ها می کشوند..... البته نا گفته نمونه که شهر بازی تعطیل بود و همین باعث شده بود تا پارسا با علاقه فراوون سمت وسیله ها بره ، چون در غیر این صورت می ترسید و به هیچ وجه سوارشون نمیشد....

از شانس خوب پارسا ، ورودی تمام وسیله بازیها هم باز بود و اون هم تونست با خیال راحت بدون اینکه از روشن شدن و حرکت کردن وسیله ها ترسی داشته باشه با همه شون بازی کنه....

خلاصه این شهر بازیه تعطیل ، برای پارسا قشنگترین و پر خاطره ترین قسمت سفرش به رامسر شده بود

**********************

بعد همه با هم رفتیم کافی شاپ و بستنی خوردیم و کلی گفتیم و خندیدیم ....

بعد برگشتیم خونه و نهار خوردیم و یه کم استراحت کردیم و وسیله ها رو جمع کردیم ....

ساعت 5:30 به سمت ساری حرکت کردیم و بعد از اینکه چند جا ایستادیم ساعت 10 شب رسیدیم .... به درخواست پارسا ، شام رو خونه عموجون خوردیم و بعد رفتیم خونمون

**********************

سفر خیلی خیلی خوب و پر خاطره ای بود

حالا برای دیدن عکسهای پارسا یدونه برید به ادامه مطلب:

40.gif

جمعه هفتم مهر ماه .... و اینم عکسی از دریا

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 پارسا با شور و اشتیاق وصف نشدنی داشت میرفت توی آب که بابایی فوری دستش رو گرفت و باهاش رفت

اینجا هم کاملاً خوشحالیش معلومه

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 این گل خوشگل رو هم عمو جون با چوب روی ماسه ها کشید و الهه جون هم داشت با گوش ماهی تزیینش می کرد

اولین سفر پاییزی (2)

 اینجا پارسا تا کمر خیس شده

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 ولی اینجا دیگه چون توی آب نشست کل لباسش خیس شده و آب به موهاش هم رسید ...... و پارسا بابت این قضیه خیلی خوشحال شد..... چون کلاً عاشق آب بازی و خیس شدنه

در تمام مدت آب بازی ، بابایی هم کنار پارسا بود و دستش رو ول نمی کرد و باهاش تا وسط آب رفت

باباجون مهربون دستت درد نکنه که به خاطر گل پسری باهاش رفتی توی آب و خودت هم خیس شدی

اولین سفر پاییزی (2)

 بعد از دریا رفتیم تلکابین و اینجا هم محوطه تلکابینه و پارسا داره سرسره بازی می کنه

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 اینجا هم همون شهر بازی که گفته بودمه.... پارسا با شادی زیاد رفت سوار ماشین شد (فقط و فقط خاموش بودن تموم وسایل باعث شد تا شادی پارسا چند برابر بشه چون در غیر این صورت بهشون نزدیک نمیشد)

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 بعد از اینکه کلی با اون ماشین بازی کرد رفت سراغ یه ماشین دیگه ..... (مامان فدای خنده هات بشه)

 اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 دست فرمونتو عشقه

اولین سفر پاییزی (2)

 بازم یه ماشین دیگه

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 پارسا رو به زور راضی کردیم تا از قسمت ماشین ها بیاد بیرون و بقیه بازیها رو هم ببینه

*******************

ولی همین طور که می بینید فوری می خواست پیاده بشه و همش می گفت: بریم ماشین سوار بشم

اولین سفر پاییزی (2)

 پارسا در حال پیاده شدن از کالسکه

اولین سفر پاییزی (2)

خنده زورکی برای عکس گرفتن

اولین سفر پاییزی (2)

 حالا هم در حال غر زدنه واسه اینکه بیاد پایین

اولین سفر پاییزی (2)

 پارسا در حال تلاش برای پیاده شدن از کرم

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

 از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است.....

بعد از اینکه تموم بازیها رو امتحان کرد بدو بدو برگشت سمت این ماشینها و پرید توشون و دوباره گل از گلش شکفت ........

اولین سفر پاییزی (2)

 

اولین سفر پاییزی (2)

اینم یه ماشین دیگه 

اولین سفر پاییزی (2)

 بعد از کلی بازی توی شهر بازی یه بستنی توپ می چسبید ....برای همین همه با هم رفتیم کافی شاپ و بستنی خوردیم .....

اولین سفر پاییزی (2)

 اینم نفس منه که هم داره بستنی می خوره و هم داره با بابایی بازی می کنه و می خنده

اولین سفر پاییزی (2) 

عمو جون دستت درد نکنه که این سفر رو برامون مهیا کردی ..... سفر خیلی خوبی بود و خیلی خیلی بهمون چسبید

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

سورنا کوچولو
30 مهر 91 1:08
با سلام ...امیدوارم پارسا کوچولو زیر سایه پدر مادر بزرگ شه...موفق باشید..ایام بکام


سلام...ممنون که به دیدنمون اومدید...خدا ایشالله سورنا جون رو براتون نگه داره....
بازم بیاید پیشمون
محدثه
30 مهر 91 12:28

پارسایی دو تا تو ، دوتا مامانی ، دوتا بابایی...
چه باحال شهربازی تعطیل بود ولی اجازه دادن پارسا بره روی اسباب بازی ها بشینه اگه اینجا بود اجازه نمیدادن
پارساجونم خوشحالم از اینکه بهت خوش گذشته ، همیشه شاد و خوشحال باشید...

وای... مرررررررررررسی آجی جون که به مساوات بهمون گل دادی.....خودت گلی آجی مهربون
آره واقعا خیلی با حال بود که اجازه دادن پارسا با تموم وسیله ها بازی کنه(با اینکه نگهبانش هم بود)
ما هم فکر کردیم که اجازه نمیدن....دقیقا....
ممنونم عزیزم...خییییییییلی دوستت داریم محدثه جون
رعنا
30 مهر 91 14:34
همیشه به سفر مامان پارسا
چه اسم قشنگی من این اسمو خیلی دوست دارم

هر چی گشتم ببینم پارساجون چند وقتشه ندیدم......پسر من یک ماهه دیگه دوساله میشه
خوشحال میشیم به خونه ما سر بزنید
اگه موافق تبادل لینکید ؟


ممنونم عزیزم.... مرسی از تعریفت.... پس با همدیگه تفاهم داریم چون من هم عاشق اسم پارسا بودم و هستم
پارسای من تقریباً 2 ماه دیگه 3 ساله میشه
ممنونم که به دیدنمون اومدید....چششششششم با کمال میل میام پیشتون
مامان نازنین زهرا
30 مهر 91 15:29
سلام خدا رو شکر که به پارسا جون اینقدر خوش گذشته.ان شا الله همیشه عمرش بخنده.


ممنون خاله جون مهربون....ایشالله... مرسی از دعای قشنگت... ایشالله همه بچه ها همیشه بخندن
بوسسسسسسسسسسس
یه مامان
30 مهر 91 23:47
چه خوشی گذرونده تو شهر بازی تک نفره.ایشالا همیشه به سفر و خوشی.راستی بسر گلت کلاس خاصی هم میره


آره واقعاً بهش خوش گذشته.... نه عزیزم جایی کلاس نمیره
مامان لنا
1 آبان 91 3:45
همیشه به گردش باشی قند عسل مرسی به ما سر زدین . من لینکتون کردم عزیزم


ممنون خاله جونی.
خواهش می کنم عزیزم....ممنون که لینکمون کردید... من هم با افتخار لینکتون می کنم.
نرگسی
1 آبان 91 18:59
مامانی مرسی عزیزممممممممممممممممم

قررررررررررررررررررررررربونت برم عزززززززززززززززززززیزم
مامان محمد صادق(زهرا)
1 آبان 91 19:18
قربون پارسای نازم....

جوووووون!
پارسا هم لپاش چال میفته؟؟؟؟؟؟؟؟

همیشه شاد باشین گلم...
****************************
وای! تلکابیییییین!
من خیلی وقته نشستم!
استرسم گرفت!
نمی دونم چرا اسم تلکابین میاد استرسی میشم!!!
*************************
عاشق اون 2تا عکسایی شدم که خودتم نوشتی مامان فدای خنده هات!
خیلی شیرینه!
ماشاللا!


خدا نکنه خاله جون مهربونش
آره خانومی ... پارسا هم لپاش چال میفته و من عاشقشم .... مثل محمد صادقم
ممنون خانوم گل
واقعاً ؟؟؟؟؟ ولی من عاششششششششششق تلکابینم.... کلاً عاشق هر چیز مهیجی که بره بالا هستم....ولی خب قسمت نشد سوار بشیم
ممنون مهربونم از این همه محبتی که به پارسا داری.... واقعاً خنده بچه ها دوست داشتنیه....
مرررررررررررررررررسی از کامنت کامل و پر انرژیت
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
سپیده
1 آبان 91 23:33
سلام خانمی. گذاشتم. شرمنده دیر شد. امیدوارم به درد بخوره
http://koodakeman91.niniweblog.com/


سلام عزیزم....وااااااااااای مرسی....الان میام
دشمنت شرمنده باشه...ایین چه حرفیه
نرگسی
2 آبان 91 2:01



فدااااااااااااااااااات
مادر کوثر
2 آبان 91 16:41
واااااااااااااای چه سفری
چه عکسایییییییییییی
راستی

سلام سلام
با پست های جدید بروزیم


مررررررررررررررررررررسی عزیزم....خوشحالم که خوشتون اومده
آخجوووووووووووووون.... الان میایم
سپیده
3 آبان 91 17:32
خدا رو شکر که تونستم کمکی کنم. راستش به کار فتوشاپ اشنایی ندارم. شرمندتم. منتظر عکسهای زیبای گل پسری هستم.
http://koodakeman91.niniweblog.com/


خیییییییییییییییییییلی ازت ممنونم عزیز دلم.....دشمنت شرمنده باشه....این چه حرفیه.... خیلی بهم محبت کردی
حتتتتتتتتتتتتتتماً
سمانه مامان پارسا جون
4 آبان 91 18:16
به به چه عکسهای ماهی
دلمون دریا خواست


قربونت برم عزیزم.....خودت ماهی که همه چیزو ماه می بینی.
الههههههی که دلت دریا خواست
یه مامان
4 آبان 91 22:04
سلام خانومی .لطفا
برای سلامتی این نی نی دعا کنیدhttp://mosaferkocholo.niniweblog.com(لطفا اطلاع رسانی شود)


سلام....خدا ایشالله شفاش بده....حتماً عزیزم
مامان آندیا
4 آبان 91 23:11
قربون این آقا پسر ناز ایشالا همیشه به سفر خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته راستی عیدتون مبارک ...


ممنون خاله جون مهربون.....آره جاتون حسابی خالی بود.......مرسی عزیزم ... عید شما هم مبارک
نرگسی
6 آبان 91 13:08
آخیییییی مامانی چه کار خوبی کردی قالبو عوض کردی قبلی خوشگل بودا ولی دیر باز میشد


آره خانومی....خودمم سر دیر باز شدنش خیلی مشکل داشتم....
ممنون که نظرتو بهم میگی عزززززززززززززززیزم
مامان آمیتیس
8 آبان 91 1:56
سلام مامان پارسا جون. بخاطر وجود یه سری افراد شیطان صفت که اعصاب آدمو میریزن بهم رمزو تغییر دادم. خصوصی


سلام عزیز دلم....الهی دورت بگردم...واقعاً که بعضی از آدما جز شر و آزار رسوندن به بقیه هیچ کار دیگه ای بلد نیستن....خدا لعنتشون کنه....
ممنون که رمز جدیدو بهم دادی
مامانی درسا
8 آبان 91 2:23
الهی بگردم ..... ما از خاطرات شما مامانی لذت میبریم اونوقت شما از ترکیدن ما راستی مامانی ما کاملا" قاط زدیم نمیدونیم به کی رمز دادیم به کی ندادیم خودتون ببخشین حالا برید خصوصی واسه رمز .... گلیمو ببوس


خدا نکنه خاله جونی.... هههههههههههههههههه شرمنده دیگه .... درسایی رو که می بینیم جوگیر میشیم که زیراب شما رو پیشش بزنیم و بخندیم
عیبی نداره این بارو بخشیدمت
ولی مامانی جدای از شوخی ما خییییییییییییییییییییییییییییلی دوستت داریما
چشم خاله جون مهربونش...حتماً
مامان محمد صادق(زهرا)
9 آبان 91 8:13
سلام گلم...
خوبین؟
چه خبرا؟



سلام عزززززززززززززیزم.
ممنونم خانومی.ما خوبیم.شما چطورین؟ خوش می گذره؟
خییییییییییییییلی دوستت دارم
مامان ایلیا گلی
10 آبان 91 9:22
واییی چه خوش گذروندین..ایشاله همیشه شاد باشید...بوسسسسسسسس



جاتون حسسسسسسسسسسسابی خالی بود خانومی..... ممنون از دعای خوبت.
مامان رها
10 آبان 91 10:41
سلام عزیز دل خاله

خوشحالم که بهت حسابی خوش گذشته امیدوارم که همیشه شاد و خوشحال باشید


سلاااااااااااااااااااااااام خاله جون جونی....خوبی؟
ممنون خاله جون مهربونم...من و مامانم خیییییییییییییییییییلی دوستت داریم
مامان چشم عسلی
10 آبان 91 11:04
سلام خانومی خوبی ماشالله به پارسا جونم چه ماه شدم دلم براتون تنگ شده بود حسابی
ولی خیلی نامردید دل منو با این عکسا اب کردید منم دریا میخوامممممم ما امسال دریا نرفتیم خماریم بابا
عزیزم بهم سر بزن خوشحالم میکنی


سلام عزیزم....ممنون ما خوبیم... ما هم خییییییییییلی دلمون براتون تنگ شده بود
الللللللللللللللللللهی .. ایشالله سال دیگه میرید دریا و لذتشو می برید
چششششششششم....میام پیشت
الهام مامان رامیلا
12 آبان 91 10:41
به به انشالله همیشه به سفر زهرا خانم عزیزم دلم برات تنگ شده بود پارسای ما رو ببوس


مرسی خانوم گللللللل...منم دلتنگتون بودم....چشششششششم شما هم رامیلای خوشگلم رو ببوس
مامان آمیتیس
12 آبان 91 16:08
نام علی: عدالت.‏... راه علی: سعادت.... عشق علی: شهادت.... ذکر علی: عبادت.... عيد علی: مبارک


ممنونم گلم.... عید شما هم مبارک باشه