نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

اولین سفر پاییزی (1) ...... رامسر ...... ماسوله

1391/7/23 16:21
نویسنده : مام پارسا
3,011 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوبم....

ما اومدیم با یه سفر نامه دیگه ........... سفررررررررررر به رامسر که خیلی خیلی خیلی بهمون خوش گذشته بود ، که الان با بیست روز تاخیر براتون میگم:

******************

این سفر به لطف عمو جون شعیب نصیب ما شد ....

 ماجرای سفرمون.........

چهارشنبه پنجم مهر ماه  به همراه عمو جون اینا به سمت رامسر حرکت کردیم ... توی راه کلی با هم حرف زدیم و خوش بودیم ...

ساعت 5:30 عصر به چالوس رسیدیم و برای اینکه تا شب نشده بتونیم دریا رو ببینیم رفتیم کنار دریا ... و پارسا اونجا برای اولین بار در سال 91 دریا رو دید و کلللللللللللللللی ذوق زده بود...

و بعد دوباره راه افتادیم و رفتیم سمت رامسر ساعت 9 شب رسیدیم خونه ... بعد همون موقع رفتیم پارک آبی که کنار خونمون بود و نیم ساعتی گشتیم و بعد برگشتیم خونه و شام خوردیم و خوابیدیم...

پنج شنبه ساعت 9 صبح به سمت ماسوله حرکت کردیم و بعد از چند بار توقف ساعت 2 بعد از ظهر رسیدیم به شهر زیبای ماسوله .....

کلی گشتیم و لذت بردیم و عکس گرفتیم ..... و ساعت 5:30 عصر دوباره به سمت رامسر حرکت کردیم

این بود ماجرای قسمت اول گشت و گذار ما در سفر دو روزه به رامسر

به خاطر زیاد بودن تعداد عکسها ، سفر نامه رو 2 قسمتی کردم و این قسمت فقط مخصوص عکسهای ماسوله ست.

*********************

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله 

********************* 

حالا برای دیدن عکسهای ناب و دیدنی روی

    _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

همون طور که گفته بودم قبل از رسیدن به رامسر توی چالوس ایستادیم تا دریا رو ببینیم....

اینجا هم اون لحظه ایه که پارسا برای اولین بار در سال 91 دریا رو دید

پارسایی و سفر به رامسر و ماسوله

 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

شروع پله های منطقه کوهستانی ماسوله

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 جیگر مامان در حال بالا رفتن از پله ها برای رسیدن به مقصد

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 خونه های قدیمی و زیبا

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 این عکس رو از بالای پشت بوم یکی از خونه ها گرفتم

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 نفسم اینجا زمین خورده ........

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 و یک خونه دیدنی و زیبای دیگه ....

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 عاشق درهای چوبی و قدیمی هستم ....

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 و باز هم یک در چوبی دیگه

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 عشقم کنار در چوبی ایستاده ، البته بعدش کلی دو تایی با هم کُلون در رو زدیم (کُلون سمت راستی مخصوص خانوم هاست و صداش زیر تره و کُلون سمت چپی مخصوص آقایونه و صداش بم تره .... می دونم که می دونید ولی هویجوری گفتم چشمک)

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 فقط نما رو داشته باشید..............

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 

 از اینجا به بعد دیگه جوجو داره دنبال اسباب بازی برای خودش می گرده .... و اون اسباب بازی مطمئناً فقط و فقط ماشینه..... اولش از این ماشین چوبی ها که الان دستشه خوشش اومد ولی بعد با دیدن ماشین های مدرن تر بیخیال این ماشین ها شد

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 این هم یک نمای دیگه از چند تا خونه قدیمی

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 صنایع دستی

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 خیلی از اینجا خوشم اومد ، ببنید چقدر دلنشین و آرامش بخشه

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 و پیرمردی که می نوازد ... و چه دلنشین است صدای سازش

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 اینم کارهای بافتنی ..... که هنر دست خانومهای اون منطقه ست

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

زیبا ترین پنجره ای که من در عمرم دیدم.... محلی برای حاجت خواستن و حاجت گرفتن

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

اینم عکسهایی از خوردنی های خوشمزه و دل آب انداززززززززززززززز 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 رودخانه ای خروشان

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله 

 این عکس رو وقتی که برگشتیم پایین گرفتم

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

 و این هم پسر کوچولوی خسته ی من که در آخر راه بغل بابایی خوابش برد 

پارسایی در سفر به رامسر و ماسوله

تا قسمت بعدی سفر نامه فعلاً بای بای  

********************* 

قابل توجه دوستای گلم که شاید از من دلخور باشن که چرا مثل قبل بهشون سر نمیزنم و براشون کامنت نمیذارم..... باور کنید اصلاً فرصت نت اومدن ندارم و فقط هر دو یا سه روز میام و نظرات رو جواب میدم و هفته ای یکبار هم پست جدید میذاریم.... پس خواهش می کنم ازم ناراحت نشید .... مطمئن باشید که هر وقت که فرصتی پیش بیاد میام پیشتون و از شرمندگیتون در میام ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

محدثه
23 مهر 91 13:52
آخِـــیــــــــــش! راحت شدیم چه سریع وبلاگ بالا میاد هرچندکه خودم ازجمله کسانی بودم که تعریف قالب قبلی رو کردم ولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی عذاب میکشیدما
مامانی ، تو از زمین خوردن بچه هم سوژه میگیری واسه عکس گرفتن؟؟؟
خوشحالم که بهتون خوش گذشته حتما پارسا با الهه جون عشق کرده
زهراجون واقعا نمی دونم ما چرا این شکلی هستیم طبیعت زیبا کنارمونه و ما ازش استفاده نمی کنیم، امسال دریا نرفتم دارم دق میکنم واسه دریا ولی عیبی نداره همینکه شما رفتین انگار ما رفتیم


واااااااااقعاً که گل گفتی....راستش رو بخوای خودم هم با سرعت اون قالب مشکل داشتم ولی چون خوشگل بود گذاشتم واسه چند روز باشه تا تنوعی بشه....
چی کار کنیم دیگه.....ما مامان ها کلاً فقط دنبال سوژه ایم ... فرق نمی کنه چی باشه
آره جاتون خالی بود خیلی خیلی خوش گذشت.... آی گفتی ...نمی دونی چه عشقی کرد از اینکه با الهه بودیم ... بیچاره الهه هم همش به حرفاش و خواسته هاش گوش میداد...
دقیـــــــــــــــــــــقاً می بینی خواهر ... بچه شمالیم و اون وقت شاید سالی یک بار هم به زور بریم دریا...بعد میگیم جای تفریحی نداریم بریم...می بینی
قربونت برم که با خوشحالی ما خوشحال میشی
خییییییییییییییییییلی دوستت داریم
زيبا
24 مهر 91 16:18
سلام مرسي كه جواب سوالم رو دادي منم ميتونم بدون تجويز دكتر ويتان بدم ؟؟ اونم آهنه ؟


سلام گلم.خواهش می کنم.... آره خانومی می تونی بدون تجویز بهش ویتان بدی چون ویتان یک قطره تقویتیه.... ویتان ترکیبی از مولتی ویتامین و آهنه.

مامان نازنین زهرا
24 مهر 91 21:43
سلام.خوش به حال اقا پارسا من هنوز نتونستم ماسوله برم .جای خیلی قشنگی هست.ان شا الله همیشه به سفر.


سلام....الللللللللهی...ایشالله زودتر بتونید برید .... خیلی جای دیدنی و قشنگیه....ممنون خاله جونی.
مامان آمیتیس
25 مهر 91 3:42
سلام دوست عزیزم.... ممنون ازینکه با نظرات قشنگتون خوشحالمون کردی


سلام عزیزم...خواهش می کنم گلم
مامان آمیتیس
25 مهر 91 3:52
یعنی شما 5مهر چالوس بودین؟ من و آمیتیس دقیقا تا 5مهر چالوس بودیم... همون روز ساعت 9 صبح رفتیم تهران چون ساعت3 به عسلویه پرواز داشتیم... چقدر خوب میشد اگه روی ماهتون رو میدیدم... سعادت نداشتم


آخییییییییییییییییییییی....کاش قسمت میشد و همو میدیدیم ... البته ما بعد از ظهر رسیدیم چالوس......قربونت برم گلمممممممم کم سعادتی از من بود
مامان آمیتیس
25 مهر 91 4:25
عکسا خیلییی قشنگن دهنم آب افتاد با عکس اون لواشکا و آلو ها


چشمات قشنگ می بینه خانومی..... دقیقاً من هم هر بار که این عکسو میبینم دهنم آب می افته
مامان آمیتیس
25 مهر 91 4:27
ایشالا همیشه به تفریح و شادی... و ایشالا قسمت بشه یه روزی همدیگه رو ببینیم


ممنون خانومی..... ایششششششششششششششششالله
زيبا
25 مهر 91 12:05
ممنون اينجوري كه خيلي خوبه ميشه 1 تير و 2نشوون حتما ميرم ويتان براش ميگيرم
عكساتون هم خوشگله

آره خانومی....اینطوری خیلی بهتره....خوشحالم که تونستم کمکی بهت بکنم...
ممنون...چشمات خوشگل می بینه.
مامان نازنین زهرا
26 مهر 91 9:20
سلام من نظرتون رو با افتخار ثبت کردم ولی نمیدونم چرا نشده.جواب سوالتون رو بدم.کاملا ناخواسته بود چون نازنین خیلی کوچیک هست.و چون نازنین به من خیلی وابسته هست خیلی اذیت میشم.


ممنونم خانومی.......اللللللللهی .... ایشالله خدا هم نازنین جون و هم نی نی توراهی رو براتون صحیح و سالم نگه داره.....
مامان نازنین زهرا
26 مهر 91 9:29
راستی یادم رفت بپرسم وبلاگ برای نی نیمون میتونه با نازنین مشترک باشه یا باید جدا بسازم.؟


آره خانومی می تونه مشترک باشه ، فقط عنوان وبلاگ رو عوض کن....در غیر این صورت به نظرم مدیریت و به روز کردن 2 تا وبلاگ خیلی برات سخت میشه....موفق باشی گلم
مامان رها
26 مهر 91 13:53
همه ذرات جان پیوسته با دوست همه اندیشه ام اندیشه اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا خدابا این منم یا اوست اینجا ؟



ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام با کلــــــــــــی بووووووووووووووووووووووووووووووس


الللللللللللللللللللللللللهی قربون این شعر نوشتنات برم.......
سلاااااااااااااام به روی ماهت عزیز دلم......... وای که چقدر دلتنگت بودم........خوش اومدی گلممممممم...... از طرف ما هم یه عااااااااااااالمه بوس برای خاله جون مهربون پسرم و دوست خوب خودم
مامان محمدرهام جون
26 مهر 91 16:15
سلامممممممممممممم

همیشه به سفر وشادی،عکسها عالی بودن قربون پسر خوشگل ونازم برم من


سلام خاله جون....ممنون عزیزم....خدا نکنه خاله جون مهربون...خوشحالم که خوشتون اومده
مامان محمد صادق(زهرا)
27 مهر 91 8:41
سلام زهرا جونم...

خوبین؟

من بالاخره تونسنم بیام!!!

چه سفر خوبی!
عکس کنار وبلاگم خوشگل شده!
ایییییییییییییییول!
راستی! مرسی بابت مهربونی ای که به ما داشتی!

سلاااااااااااااااااااام زهرا جونم....
خوبی؟
ممنون گلم ما خوب خوبیم.....
چقدر خوب که تونستی بیای پیشمون.....کلللللللللی ذوق زده شدم
آره جاتون حسابی خالی بود
قرررررررررررررررررررربونت برم مهربونم.... از کمک های شما تونستم این کار رو بکنم .... بازم ازت ممنونم
خواهش می کنم دوست جونم.... من فقط دلتنگیمو بهتون ابراز کردم....
بازم زود زود بیا پیشمون.... سفر بهت خوش بگذره خانومی .... محمد صادقمو ببوس
مامانی درسا
28 مهر 91 1:50
الهی دوباره رفتین ددر ..... خوش بحالتون خواهر ..... ما هم میبینیم ضعف و غش و کیف میکنیم ...... عکسا فوق العاده س معلومه حسابی خوش گذشته ..... منتظر بقیه ش هستیم ..... همیشه خوش باشین


آره خاله جونی ... جاتون خییییییییییییلی خالی بود
الللللللللللللللللهی.... ایشالله درسایی بزرگ میشه و شما هم کلللللللللی ددر میرید
ممنونم مژگان جونم .... خوشحالم که خوشتون اومده...
حتماً در اولین فرصت بقیه اش رو هم میذارم.....
ممنون از دعای قشنگت.....جیگمل خاله رو ببوس
نایسل
28 مهر 91 4:36
خوبی گلممم


سلاااااااااااااااام عشقم....قربونت برم
نایسل
28 مهر 91 4:37
دست عمو جون درد نکنه


آره .... واقعاً دستش درد نکنه...خیلی بهمون چسبید
نایسل
28 مهر 91 4:37
چقدر جاهای قشنگی رفتین خوشبه حالتون ای ولللللللللللللللللللللللللللللللل


جاتون واقعاً خالی بود... ماسوله خییییییییلی دیدنیه
مادر کوثر
29 مهر 91 10:00
سلام دوست من
با پست جشن تولد بروزیم
تشریف بیارید




حتماً گلم.... الان میایم
سپیده
29 مهر 91 12:17
سلام خانمی. شما لطف دارید. چشم. گذاشتم بهتون اطلاع می دم.
http://koodakeman91.niniweblog.com/

سلام....ممنونم عزیزم.لطف می کنید...منتظرم
نرگسی
30 مهر 91 0:19
من عاششششششششششق ماسوله ام . عکسای قشنگی گرفتی مامانی .. بوووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسس برای پارساگلی ..
وقتی داشتم مینوشتم بووووووووووسسس یاد بووووووووووووووووق خنده بازار افتادم


ای جاااااااااانم ، منم همین طور... آخه خیلی جای دیدنی و قشنگیه....مرسی عزیزم از تعریفت....چشمات قشنگ می بینه گلمممممممم
ممنون از این همه بوووووووووووووووووق ببخشید بووووووووووووووووووووس که برای پارسا فرستادی خاله جون مهربون
واقعاً هم همین طوره ...منم یادش افتادم و خندیدم