نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

ماجراهای پارسا و غزل

1390/10/10 23:52
نویسنده : مام پارسا
975 بازدید
اشتراک گذاری

                        شکلکهای جالب آروین        شکلکهای جالب آروین        شکلکهای جالب آروین

سلام دوست جونا ،ببخشید که چند روزی نبودیم .آخه دخترخاله جون پارسایی که اسمش غزله بعد از 2 ماه از تهران اومد ساری واسه همین ما خونه نبودیم و برای دیدنشون خونه مامان صدیق می رفتیم.

روز اولی که خاله جون اینا از تهران رسیدند(سه شنبه)، اومدند خونه ما تا پارساجون رو ببینند و غزلی برای پارساجون یک دفتر نقاشی خوشگل به همراه مداد رنگی هدیه آورد.پارسا از دیدن اونها خیلی خیلی خوشحال شد و تمام مدت مشغول نقاشی بود.

پارسا و غزل

 

پارسایی و غزلی

(غزل جونی ممنون)

این چند روز به خاطر اینکه بیشتر بتونیم غزلی و خاله جون اینا رو ببینیم ، دائم خونه مامان صدیق بودیم  و پارسا حسابی بهش خوش گذشت .

از صبح می رفتیم تا شب و دوباره باز فردا.......

پارسا اونجا با غزل و عمو مهران کلی بازی می کرد.

پارسا و غزل 

 

پارسا و غزل 

در ضمن دفتر و مداد رنگیش رو هم با خودش می برد خونه مامان صدیق و بیشترین وقتش رو با نقاشی می گذروند و دیگه اصلاً به من کار نداشت و اذیتم نمی کرد و واسه خودش یه پا "پیکاسو" شده بود.

دختر خاله و پسرخاله چپ دست در حال نقاشی کشیدن

پارسا و غزل

پارسا و غزل 

با اینکه از صبح تا شب اونجا بودیم ولی باز هم شب موقع خونه اومدن باید با گریه می آوردیمش خونه آخه این یدونه ما هیچ وقت از ددر رفتن سیر نمیشه.

اینم بگم که جناب آقای پیکاسو بعد از خونه اومدن هم دست از سر نقاشی بر نمی داشت و مدام در حال نقاشی کشیدن بود.

 

نقاشی

نقاشی 

خلاصه این چند روز به پارسا حسابی خوش گذشت چون هم پیش غزل بود و یه همبازی داشت وهم یک دل سیر رفت بیرون و خونه مامان صدیق و هواعوض کرد.

 حالا از فردا باز من می مونم و پارسا.خدا می دونه پارسا چه بلایی سر من میاره چون چند روز دایم بیرون از خونه و توی جمع بود  و دو هوا شد ولی حالا باز تنها میشه.

غزل جون زودتر بیا دوباره ساری.

الان که این مطالب رو می نویسم خاله جون اینا دارن برمیگردن تهران(شنبه).خدایا خودت مواظبشون باش.

                                        شکلکهای جالب اروین 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامی کیانا
10 دی 90 20:34
همیشه به بازی و شیطنت پارسا کوچولو همین کارهارو کردی که تب کردی عزیزم مواظب خودت باش بوس بوس هزارتا


آره واقعاً.گل گفتی
محمد نوری از خدا
12 دی 90 11:06
سلام پارسا جون،شنیدم که غزلی اومد خونتون و بهت خیلی خوش گذشت،ایشالللللا که غزلی دوباره هر چه زودتر بیاد و به تو خوش بگذره،شیطون بلا دیگه به وب محمد سر نمی زنی بی معرفت شدی ولی اشکالی نداره تو خوش باش عزیزم،هزارتا بوس برات می فرستم زن عمو جون.


سلام زن عموجون.آره خیلی بهم خوش گذشت .بابت نیومدنم هم ببخشید حتماً زودی میام تو وب محمد جون.
خاله نی نی ترنمه
13 دی 90 13:23
سلام.....
پارسایی چه بلایی سره مامانی میاری که اینقدر شاکیه هوام سرده نمی شه این بلاهای جیگرو برد پارک..... مینی پارکم که می بری از شانسمون هیچ نی نی اونجا نیست ترنمم تا نی نی نباشه حال نمی کنه....
پارسا جون هوای مامی رو داشته باش عکس یکی از نقاشیاتم بذار تو سایتت مام ببینیم این پیکاسو جیگر چه هنرها می ریزه!!!!



آره واقعاً به خاطر سردی هوا تو خونه زندونی هستیم.نقاشی هاش فقط خط های درهم و برهمه ولی باشه حتماً میذارم
عمو بزرگه
13 دی 90 19:41
سلام میگم کم کم بزرگشدی برای خودت وبلاگ زدی آپارتمان ستاره را هم تموم کردی سنگده هم ویلا زدی آخه پس کی بابا و مامانت میخوان شام بدن بخاطر تو هم شده منتظر می مانیم. تا تو برای خودت مردی بشی و به اینا بگی ارتباط فامیلی یعنی چه؟


سلام عموجون.آره واقعاً از دست این مامان و بابا نمی دونم چی کار کنم.خودم بهتون قول مردونه میدم که هم تو ویلای سنگده و هم تو آپارتمان ستاره یه شام حسابی در خدمتتون هستیم.خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم از اینکه به وبلاگم سر زدید.عموجون باز هم بیا.
مادر کوثر و علی
18 دی 90 16:07
سلام عزیزم
ممنون از همدردیت
مرسی که به وبلاگ دخترم سر زدید

علی کوچولوی من خیلی اذیت شد و بیشتر از اون من و پدرش و اطرافیان که هنوز جیگرمون براش کبابه اما همش خداروشکر میکنیم از اینکه پسرمو برد پیش خودش. دیگه طاقت زجر کشیدنشو نداشتم
خدایا راضی ام به رضای تو

خیلی وقته که مطالب وبلاگ دخترمو به خواهش پدرش رمز دار کردم . ببخشید

پسرت خیلی نازه. ماشالله
خدا برات نگهش داره
عکسای خوشگلی هم گذاشتی. آفرین به مامان هنرمند



خانومی ممنون که به دیدنم اومدی.به خاطر ایمان قوی و توکلت به خدا بود که تونستی با این قضیه کنار بیای.خدا ایشالله کوثر جونو براتون نگه داره.