مهد کـــــــــــودک و جایـــــــــــــــــــــــزه هاش
من و بابایی برای اینکه پارسا یدونه مون به محیط مهد علاقمند بشه و اونجا بمونه...علاوه بر دعا و نذر که در مرحله ی اول تلاشمون بود...به یه کار دیگه هم متوسل شدیم و اونم چیزی نبود جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــز ......................خرید جایــــــــــــــزه
توی اون سه چهار هفته ای که فکرمون درگیر پارسا و مهد بردنش بود ...چپ و راست براش جایزه می خریدیم....هم ما و هم اعضای خانواده
طوری که بعضی اوقات برای خرید جایزه به مشکل برمی خوردیم...آخه واقعاً چیزی نمونده بود که پارسا دلش بخواد و ما اونو براش به عنوان جایزه نخریده باشیم
خلاصه ما هی جایزه می خریدیم و پارسا هم از اینکه هر روز یا یک روز در میون جایزه می گرفت حسسسسسسسسابی کیف می کرد
************************************
حالا منم می خوام توی این پست عکس تمام جوایزی که توی اون مدت پارسا از ما و بقیه اعضای خانواده گرفت رو با ذکر تاریخ بذارم....تا خودش بعد ها بدونه که طی چند هفته چقققققققققققققققدر جایزه نصیبش شد..
*************************************
هفته اول مهد کودک
اینم اولین جایزه ای که برای پارسا خریدیم
چهارشنبه 27 شهریور 92 ..................از طرف مامانی
از وقتی ساعت رو براش خریدم خیلی حس بزرگی بهش دست داده بود و همش خودش رو با باباش مقایسه می کرد و می گفت چون بزرگ شدم و مرد شدم و میرم مهد کودک ، برام ساعت خریدی؟
***************************************
جایزه های هفته دوم :
شنبه 30 شهریور 92 ...............فاطمه جون(مربی اش)
*************************
یکشنبه 31 شهریور 92....................مامانی
******************
سه شنبه 2 مهر 92..................مامان صدیق(مامان خودم)
خیلی وقت بود که پارسا علاقه داشت معنی تمام چیزهایی رو که می بینه به انگلیسی بدونه ...واسه همین حس کردیم این گزینه مناسبی برای جواب دادن به سوالهاشه
*********************
چهارشنبه 3 مهر 92....................از طرف خاله جون
اینها رو وقتی که رفتیم تهران خاله جون و غزلی به همراه 4 یا 5 تا دفتر و چند تا مداد و پاک کن و تراش به پارسا دادن(جدیداً عاااااااااااااشق باب اسفنجی شده...البته بعد از مک کویین و پت و مت و پلنگ صورتی)
************************************************
جایزه های هفته سوم :
دوشنبه 8 مهر 92..........................از طرف مامان ستاره(مامان بابا مجتبی)
*********************
سه شنبه 9 مهر 92............................فاطمه جون (مربی اش)
*****************
پنج شنبه 11 مهر 92........................مامانی
***************************************
جایزه های هفته چهارم :
مهمترین و عزیز ترین جایزه ای که از همون اول مهد کودک رفتن، بابایی قولش رو به پارسا داده بود...بالاخره توی این هفته تقدیم گل پسری شد
و اون چیزی نبود جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز .........یه اسکوتر خوشگل و خوشرنگ
شنبه 13 مهر 92..................................از طرف بابا مجتبی
*******************
دوشنبه 15 مهر 92........................فاطمه جون
********************
چهار شنبه 17 مهر 92 ...............................از طرف زندایی
دفتر نقاشی بزرگ
*******************************************
اینم کل جوایزی که توی چهار هفته اول مهد کودک پارسایی از ماها گرفت
و این داستـــــــــان همچـــــــنان ادامه دارد...
****************************
راستی اینم هدیه ای که مامان و بابا به مناسبت روز جهانی کودک به پارسایی دادند......16 مهر 92
*****************************
حالا چند تا عکس از پارسا نازدونه بذارم که جاش واقعاً توی این پست خالی بود
مامان فدای پسرش بشه که مردی شده واسه خودش
**********************
قربون ذوقت برم من
****************
روی اسکوترش کارتی رو که به مناسبت روز کودک توی مهد بهشون دادند رو چسبوند
*********************
مامانی کشتی اون عروسکهای بینوا رو
********************
اینجام دلش نیومد تنهایی بره اسکوتر سواری واسه همین عروسکهای محبوبش رو هم سوارش کرد
ممنون از نگاههای قشنگتون
" 9 آبان 92 "