نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

اولین برف امسال

1390/11/14 11:15
نویسنده : مام پارسا
927 بازدید
اشتراک گذاری

شکلکهای جالب آروین

وای خدای من

اونقدر خوشحال و هیجان زده ام که نمی دونید............

آخه امشب اولین برف سال در ساری باریده شد

الان سالهاست که ساری برف نمی باره.البته 3 سال پیش یه کمی برف بارید که انقدر با قطعی گاز و سرما مواجه بودیم که هیچی ازش نفهمیدیم.

آخرین برفی که اینجا بارید و هیچ وقت از یادم نمیره 12 یا 13 سال پیش بود اون موقع من کلاس سوم راهنمایی بودم برف خیلی شدیدی باریده بود تقریباً نیم متری برف باریده بود( البته شاید برای بعضی شهرها نیم متر چیزی نباشه ولی واسه شمال که همیشه فقط بارون میاد خیلی زیاده).

خلاصه به خاطر بارش برف مدسه هارو تعطیل کرده بودند و من هم رفتم تو کوچه و با بچه های کوچمون ،  آی برف بازی کردیم آی برف بازی کردیم

 

 الان  که دارم اینها رو می نویسم لحظه لحظه اش یادم میاد.خداییش چه کیفی کرده بودیما ،چقدر خندیدیم، یادش بخیر

اینم آدم برفی من و آجی گلم که اون موقع با هم ساخته بودیمش

      آدم برفی  

حالا بریم سر قضیه برف امشب ( یاد ایام کردیم ، اصل قضیه یادمون رفت) :

امشب ساعت 1:37 دقیقه بامداد من و پارسا نشسته بودیم (من سر کامپیوتر و پارسا مشغول دیدن عمو فیتیله ، بابایی هم خواب تشریف داشتن)دیدم موبایلم داره زنگ می خوره اولش یه کمی هل خوردم و با ترس رفتم گوشی رو گرفتم ، دیدم دایی جون علی پشت خطه و میگه داره برف می باره ، من سریع پریدم پنجره رو باز کردم و دیدم وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چه برفی معلوم نبود از کی داشت می بارید که روی ماشین ها نشسته بود از ذوق با صدای بلند به پارسا گفتم مامانی بیا برف داره میاد و از دایی جون کلی تشکر کردم که بهمون زنگ زد و خبرمون کرد ، بعد پارسا رو بغل کردم و بردم جلوی پنجره ، پارسا از خوشحالی جیغ میزد ، بعد دیدم بابایی با چهره ای پر از خنده و ذوق از خواب بیدار شد و اومد پیشمون و سریع اومد جلوی پنجره.

سه تایی 5 دقیقه ای جلوی پنجره ایستاده بودیم و داشتیم بارش برف رو نگاه می کردیم.

من چون جوگیر شده بودم پیشنهاد دادم که بریم زیر برف ولی بابایی که معمولاً اینجور موقع ها منطقی تر تصمیم می گیره گفت : پارسا سرما می خوره چون الان شبه و سرمای هوا چند برابره .

خلاصه ما نرفتیم و به همون تماشای پشت پنجره قناعت کردیم.

البته این خوشحالی و بارش برف زیاد دووم نداشت چون زودی تبدیل به بارون شدشکلکهای جالب آروین و همه زحمتهایی که تا الان جناب آقای برف برای نشستن روی زمین کشیده بود به هدر رفت.

من هم چون از دیدن برف ، انرژی مضاعف گرفته بودم دلم نیومد این شادی و انرژی رو با شما تقسیم نکنم واسه همین با اینکه خیلی دیر وقت بود ولی این پست رو گذاشتم.

خدا جون دوباره برف بباره ( شدید طوری که قشنگ بشینه و ما بریم برف بازی)

اینم یه عکس از بارش برف که چون شب بود تاریک افتاد

اولین برف ساری 

اولین برف امسال

 

پست پایین رو از دست ندی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان پارساجون
14 بهمن 90 9:58
سلام خوش به حالتون دل ما که لک زده واسه یه گوله برف


سلام خانومی.اینجا هم اولین باره باریده.ایشالله جایی که شما هستید هم بباره.میشه بگید کجا زندگی می کنید؟
مامان حنا
15 بهمن 90 2:03
سللللللللللللللااااااااااااممممممممم مهربونم
خوبید؟؟؟؟؟
پارسای گلم خوبه؟؟؟؟؟
ای وااااااااااای برف خوش به حالتون خیلی وقته برف ندیدم دلم لک زده واسه برف ولی وقتی می بینم دوست گلم از نزدیک برف دیده انگاری من دیدم لذت ببرید اینجا هم دو روز بود حسابی بارون اومد ولی وضعیت جوی هوا حسابی به هم خورده
دلم برات تنگ شده بود گلم
مواظب پارسا جون باشی خدای نکرده سرما نخوره
دوستتون دارم خیلی زیاد
ببببببببببوووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسس


سلام به روی ماهت نازنینم.آره یکی دو ساعتی بارید،می دونم خانومی جایی که شما هستید از برف خبری نیست.همین بارونم باز خدا رو شکر که بارید.
قررررررررررررررررربون دل مهربونت برم مرسی که با خوشحالی ما خوشحال میشی.
چشم مواظب پارسا هستم.ما هم خیلی دوستتون داریم.
محدثه
15 بهمن 90 7:58
سلام عزیزم. وقتی برف شروع شد من تقریبا خواب بودم که خاله ام برام sms داد داشتم براش چندتا فحش مینوشتم (از حسودی) ولی گفتم پاشم شاید اینجام برف بزنه، وقتی از پنجره بیرون رونگاه کردم دیدم بله اینجام خبراییه، برف رو درختها نشسته بود. سریعا خواهرم و مامان امیر(خونمون بودن) رو صداکردم و باهم جلوی پنجره برف تماشاکردیم.
خوشحالم که پارسا هم بلاخره تو ساری برف دید...


مرسی آجی محدثه.ما هم خوشحالیم که شما هم اونجا برف دیدید.خیلی دوستت دارم .بوووووووووووووس
مامان ترنم کوچولو
15 بهمن 90 8:29
سلام عزیزکم.خوشحالم که خوشحالی.من هم با اینکه چند سالیه تو منطقه کوهستانی زندگی میکنم و برف اومدن اینجا عادیه ولی اولین باری که برف اومد کلی ذوق کردم و پست گذاشتم.برا همین حسابی درکت میکنم. امیدوارم شادیهاتون مستدام باشه


سلام عزیزم.خوشحالم که شما هم مثل من توی اون لحظه خوشحال شدید و حس قشنگتون رو توی وبلاگتون گذاشتید و خوش به حالتون که همیشه برف می بینید
پریسا مامی صدرا و صهبا
15 بهمن 90 17:05
سلام عزیزم مرسی که به ما سر میزنی. مشکل تقویمت حل شد خبرم کن وقتی درست کردی خبرم کن بزار تو وبم


سلام خانومی.مرسی که اومدی پیشمون.دارم سعی مو می کنم.اگه درست کردم حتماً خبرت می کنم
نرگسی
16 بهمن 90 11:37
مرسی عزیزم از لطفت.بوس برای پارسا گل پسری


ممنونم عزیز دلم.بوووووووووووس
مامی کیانا
17 بهمن 90 15:31
ما هم خواب بودیم وقتی برف اومد و صبح فقط از این ور و اونور شنیدم که برف اومده ولی خوب پریروز هم خوب برف بارید

آره پریروز بیشتر از اون شبی بارید فقط حیف که ننشست
نرگسی
18 بهمن 90 1:11
این برای پست بالاییه مامانی .آفففففففرین پارسا گل پسر