وقتی پارسایی برای عروسک هاش مامان میشه
چند روز پیش پارسایی رفت بالشتش رو به همراه 2 تا از عروسکهاش آورد و بعد روی مبل نشست و عروسکهاش رو روی پا گرفت.
بعد که دید من دارم نگاش می کنم به من گفت : خرسی و گاوه خواب دارند.
کلی هم ذوق زده شده بود از اینکه داشت عروسکاش رو می خوابوند و مثلاً داشت ادای ما رو در می آورد
اینجا هم یهو رفت تو حس !!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینجا هم که شدید تو فکره ، حتی این کارش هم شبیه منه چون وقتی که کوچولو بود و روی پا می گرفتمش به کارهایی فکر می کردم که باید انجامشون میدادم و منتظر بودم تا پارسا بخوابه و واسه همین چون اون لحظه کاری از دستم بر نمی اومد فقط توی ذهنم کارهامو مرور می کردم تا یادم نره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی