نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

اولین جمعه زمستونی (یکم دی ماه نود و یک)

1391/10/7 10:30
نویسنده : مام پارسا
957 بازدید
اشتراک گذاری

 شکلکهای جالب آروین

اولین روز از فصل زیبای زمستون که اتفاقاً جمعه هم بود ، من و بابایی و پارسایی تصمیم گرفتیم که بریم سمت روستای ریکنده تا سر مزار بابابزرگ پارسا بریم...سر راهمون متین ( پسر دایی جون) رو هم با خودمون بردیم تا به هر دوتاشون خوش بگذره

بین راه ایستادیم و نهار خوردیم...جاتون خالی خیلی عالی بود ...

وقتی هم که به ریکنده رسیدیم تصمیم گرفتیم اول بریم امامزاده سید ابوصالح و اونجا زیارتی بکنیم

راستش دلم خیلی هوای زیارت کرده بود..برای همین خیلی خیلی بهم چسبید

پارسا هم که از فضای خلوت و پر از مُهر و قرآن اونجا خیلی خوشش اومده بود حسابی به شیوه خودش زیارت کرد و نماز خوند

البته ناگفته نماند که کلی هم با متین بازی و شیطنت کردن و بهشون خوش گذشت..

بعد از اونجا رفتیم سر مزار بابابزرگ پارسا و واسه تمام اموات فاتحه ای خوندیم

حالا واسه دیدن عکسا بدو بیا دنبالم:

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

 شکلکهای جالب آروین

ضریح امامزاده

پارسایی در اولین روز زمستون

 شکلکهای جالب آروین

پارسایی رفته بالای منبر

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

متین داره زیارت می کنه...زیارتت قبول باشه عزیز دلم

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

مطمئناً تا حالا متوجه شدید که من عاشق در های چوبی هستم....به محض اینکه این در رو دیدم دوربینمو در آوردم و عکس گرفتم❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

اینم طرف دیگه در ( از داخل اتاق)

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

اینم کلبه چوبی ای که وسط حیاط امامزاده قرار داره

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

اینم نفس من که می خواد قرآن بخونه...فقط نمی دونم چرا اینطوری کتابو گرفته

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

اینجام داره دنبال متین می گرده

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

عششششششششق من داره زیارت می کنه....قبول باشه عزیزم

دور تا دور ضریح رو بوسید...هر جا رو که می بوسید می رفت یه قدم اون طرفتر و می گفت : حالا اینجا

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین 

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

اینجا ازم سنگ کوچولو هایی رو که کف حیاط ریخته بود رو خواست و الان منتظره تا ازش عکس بگیرم و بعد بهش سنگ بدم تا پرت کنه ... واسه همین با حسرت داره به سنگهای کف زمین نگاه می کنه

پارسایی در اولین روز زمستون

این دو تا هم که عاشق و دیوونه همدیگه هستن....کشتن ما رو دیگه

متین که هر روز زنگ می زنه و میگه بیاین خونمووووووووووون ( با همین حالت کشش و التماس)

پارسا هم که از خواب بیدار میشه میگه متین تا شب که بخوابه

گفتم از خواب بیدار میشه یاد یه موضوعی افتادم:

دیروز صبح یعنی پنجم دی ماه پارسا اولین خواب زندگیش رو برای من تعریف کرد

البته مطمئناً تا حالا هم خواب میدید ولی هیچ وقت برام تعریف نکرده بود

حالا ماجرای خواب رو بگم: دیروز صبح توی اتاق پذیرایی نشسته بودم که یهو صدای خنده و قهقهه خیلی بلندی شنیدم...اولش فکر کردم که پارسا داره گریه می کنه...ولی از ادامه ی صدا متوجه شدم که خنده ست .....با تعجب رفتم سمت اتاق خواب و دیدم پارسا توی خواب داره از ته دل می خنده...یعنی من یه چیزی میگم شما یه چیزی میشنوید..

از خنده اش بیدار شد و با هم شروع کردیم به بلند بلند خندیدن _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ ..من از خنده پارسا می خندیدم و پارسا از خواب خودش...

بعد بهش گفتم : مامانی داشتی خواب چی میدیدی که انقدر خندیدی؟

پارسا گفت: خونه متین بودم متین به من گفت " او" در همین حال که کلمه " او " رو می گفت دستش رو سمت شکم من می آورد

یه حالتی مثل پخ کردن خودمون (متوجه شدید ؟؟؟؟ آخه چون بیشتر تصویری بود یه کم توضیحش سخت بود)

خلاصه واسه همینه که میگم عاشق متینه...حتی توی خواب هم با متین داره بازی می کنه

یا چند روز پیش بعد از اینکه شیرش رو  خورد ، زیر لب واسه خودش گفت: شیکمم درد گرفت ...برم خونه متین خوب بشم

یعنی اون لحظه من و باباش چشمامون از تعجب اینطوری شده بود....آخه شکم درد چه ربطی به خونه متین داره؟؟؟؟؟؟❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

اینم خاطرات این یکی یدونه ماست دیگههههههههههههه

پارسایی در اولین روز زمستون

شکلکهای جالب آروین

 اینجام اومده بودیم سر مزار بابابزرگی

هپارسایی در اولین روز زمستون

ممنون که تماشامون کردید

 شکلکهای جالب آروین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامي كيانا
7 دی 91 9:49
زيارت قبول ما رو هم دعا كن فرشته كوچولو خدا بابابزرگتو رحمت كنه چقدر بابابزرگ پارسا جون خوشحاله از اينكه نوه گلش مياد ديدنش چه كار خوبي كرديد عزيزم
اتفاقا ما هم تو ماه رمضون امسال رفتيم امامزاده ابوصالح خيلي جاي باصفا و خنكيه نميدونم تو اين سرما چطور اونجا رفتيد؟
چقدر خوب كه پارسا و متين اينقدر هم بازيهاي خوبي هستند براي هم خيلي خوبه چون وقتي با هم هستند خيالت راحته كه بهش خوش ميگذره اونقدر كه حتي پيش هم نيستند خواب همو ميبينن خيلي بامزه بود من هم كلي خنديدم نازتو برم پارسا جونم چقدر بامزه شدي


ممنون خاله جونی..حتماً....خدا بیامرزتش...آره همین طوره
واقعاً؟ ...آره هواش یه جورایی ییلاقیه..ولی خدا رو شکر اون روز هوای اونجا آفتابی بود..در صورتی که هوای ساری ابری بود(خیلی عجیب بود)
آره واقعاً از این قضیه خیلی خوشحالم...وقتی هم که میره خونه اونها دیگه اصلاً منو نمی خواد و این برای من یعنی چند ساعت نفس کشیدن
می بینی توروخدا...توی خواب هم به فکر متینه...منم هنوز وقتی یادش میفتم خنده ام می گیره
دوستت داریم عزززززززززززززززیزم...مرسی از این همه محبتت به من و پارسا
زهرا (✿◠‿◠)
7 دی 91 16:09
الهییییییییییییییییییی
ای جون دلــــــــــــــــــــــم!
چه خواب خوشمزززه ای!
باور کن من که اونجا نبودم خندم گرفته بود ....
*******************
آههههاااااااا!پارسا خان! پس که شیمَک شما درد گرفته و خونه ی متین اینا بری خوب میشی !نهههههه؟؟؟
زرنگیاااااااا
*********************
خدا رحمت کنه بابابزرگی رو...
********************
بله دیگه....
این پارساییِ ما همه جوره بلده قرآن بخونه!!!
خب حالا بالا منبر رفتی چقد این مامانی رو موعظه کردی؟؟؟؟
**********************
زهرا جون من عاشق اون کلبه چوبیه شدم....
*********************
پست قشنگی بود!
مرسی


وااااااااااقعاً؟...پس خوابش و خنده اش توی خواب واسه شما هم خنده دار بود
وای اگه بدونید که من چققققققققدر خندیدم
آره خاله جون...خونه متین برای من مثل درمانگاه می مونه...واقعاً تابلوهه که دارم زرنگ بازی در میارم؟
ممنون عزیزم..خدا همه رفتگان رو بیامرزه
خاله جون باور کن کللللللللللللللی موعظه اش کردم ولی کو گوش شنوا؟
آره زهرایی خیلی باصفاست...منم خیلی دوستش دارم
ممنونم زهرا جونم ..خوشحالم که خوشت اومده
مرررررررررررسی از کامنت پر از انرژیت
مامان محمد
7 دی 91 22:36
زيارتت قبول زن عموجون...اين دفعه زيارت ميري ما رم ببر.;
خدا بيامرزه بابابزرگ رو...كار خوبي كردي كه رفتي پيشش...آفففففففففففففرين وصد البته هزاروسيصد آفرين به ماماني و بابايي.
اي جانم خواب متينو ديده و تو خواب خنديده...الهي من فدات بشم...
ميگماااارااا زهرا اين گل پسرت براي خودش داستانايي داره هاااااااااااا...
الهي كه هيشه لبت خنده باشه چه توي خواب و چه تو عالمم بيداري.بوووووووووس براي پارسايي و مامانش...فقط جان من سر تقسيم بوسا با هم كل كل نكنين اگه بوس كم آوردين مستقيم به خودم بگين فرااااااااااوون بهتون بدم.

ممنون زن عمو جون...بابا شما افتخار بدید ما هم از خدامونه که با هم بریم
خدا همه رفتگان رو بیامرزه
ممنون زن عمو جون...ممنون فرشته جونم...وظیفه مونه که به یاد همه کسایی که الان دیگه پیشمون نیستن باشیم و بریم سر مزارشون
خدا نکنه زن عمو جونم...آره فکر کنم اون خواب قشنگترین خواب بچگیش بود
اووووووووووووووووووه داستان نگو....دیگه کارمون به رمان کشیده از دست این یدونه
مرسی از دعای خیلی قشنگت زن عمو جونم...ایشالله روی لب تموووووووووووووووم بچه ها همیشه خنده باشه
وااااااااااااااای مرسی از این همه بوس...فعلاً که من و پارسا سر این بوسها گیس و گیس کشی داریم...حالا ببینیم اگه نتونستیم با همدیگه کنار بیایم و واسطه شدن بابایی هم کار ساز نشد خبرت می کنیم
مرسی از کامنت خوشگلت و این همه بوس

محدثه
9 دی 91 7:44
سلام، زیارتتون قبول... انشالله سفر مکه.
یعنی من میخوام بدونم تا ریکنده میاین و ... بـــــــــــــــــاشه! بـــــــــــــــــاشه!
اینکه پارسا خوابش رو برات تعریف کرد خیلی واسم جالب بود جالب تر از اون، خوابش بود... پارسایی دوستت دارم
*راستی زهراجون تو وبلاگ محمد غیبتت رو کردم البته بد نگفتما خوبی شما بود


سلااااااااااااام عزیز دلم...مشتاق دیدار...ممنون ایشالله با همدیگه
راستش دیگه چون زیاد اینور و اونور رفته بودیم یه کم خسته شده بودیم وگرنه به یادتون بودیم...بااااااااااور کن
آره واسه خودم هم خییییییلی شیرین بود از اینکه تونست خوابش رو تعریف کنه...مررررررررررررررررررسی آجی جون جونیم
چی میگییییییییی؟ الان میرم بخونم ببینم چی گفتی؟
مررررررررسی از کامنتی که گذاشتی عزیز دلم
********************
پی نوشت: رفتم وبلاگ محمد ولی نظرتو ندیدم...احتمالاً فرشته هنوز تاییدش نکرده..چون یه کم سرش شلوغه

مامان بیتا
9 دی 91 9:38
سلام عزیز
زیارتتون قبول
انشاالله که همیشه به گشت و گذار
ماشالله پارسای عزیزم
از طرف من محکم ببوسش


سلام عزیزم...ممنونم...شما خیلی به من و پارسا لطف داری....چشششششششششم خاله جون مهربونم
زهرا (✿◠‿◠)
9 دی 91 16:36
کجایی زهراییییی؟
نکنه کامنت من ثبت نشدهههههه؟؟؟؟
اگه نشده بگو حرفای دلم و یه بار دیگه واست بگم....



سلام عزیز دلم..همین جام..تازه اومدم
مگه میشه کامنت شما ثبت نشه؟؟؟؟؟؟؟
تو جوووووووووووووونمی..ممنونم از لطفت که حاضری دوباره برای ما وقت بذاری...همین الان کامنتت رو ثبت کردم

محدثه
10 دی 91 7:58
مبارک ، مبارک ، مبارک...

زهراجون امروز رو بهت تبریک میگم، انشالله تا 120 سال زندگی خوب و خوشی رو داشته باشین با وجود پارسای عزیز که حاصل عشق شماست... همه سال 10 دی رو یادم میمونه پس مشخص شده که من چقدر عاشقتونم مگه نه؟؟
پارساجون قدر مامان باباتو بدون انشاالله یه روزی بیاد که من روز عقد پارساجون تبریک بگم(شبیه دعای مادربزرگ هابود)


واااااااااااااااااااای محدثه جونم...مرسی مرسی مرسی
خیلی خیلی خوشحال شدم بخدا..شاید باورت نشه ولی این تبریکت از چندین هدیه برام با ارزش تر و قشنگ تر بود
ممنون که هر سال این روز قشنگ و پر خاطره مون رو بهمون تبریک میگی...واقعاً از ته دلم خوشحال شدم..خیلی دوستت دارم...راست میگی با این کارت ثابت کردی که خیییییییییییلی دوستمون داری و ما رو شرمنده خودت کردی...این کامنتت رو در حالی خوندم که روحیه ام خراب بود ، آخه پارسا تب شدید داره و من خیلی ناراحتم و دیشب اصلاً نخوابید و حالا هم از بس بی حاله روی پامه .... ولی وقتی که با موبایلم رفتم توی اینترنت و این تبریکت رو دیدم لبخندی از شادی گوشه لبام نشست و از اینکه غیر از من و مجتبی یکی دیگه هم هست که این روز رو همیشه یادشه کلی ذوق کردم .....و در همون لحظه هم مجتبی اومد خونه و بهم گفت چرا می خندی و من وقتی بهش قضیه تبریکت رو گفتم ، گفت: جدی میگی؟ و اونم لبخندی با غرور زد(از اینکه برادر زاده اش این روز رو یادش بود)

محدثه جونم بازم ازت خیلی خیلی ممنونم...ایشالله که یه روز این همه محبتت رو بتونم جبران کنم
ایشششششششششششششالله مامان بزرگ... اِ ببخشید آجی محدثه
من و مامانم و بابام عاششششششششششقونه دوستت داریم

علامه كوچولو
10 دی 91 9:07
سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
ما بازم اومديم
خدا همه رفتگانتونو بيامرزه و زيارتهاتون قبول
عجب جاي باصفاييه ولياون كلبه خيلي قشنگ بود داخلشم ميشه رفت
خوش بحال پسرنازم كه همبازي به اين خوبي داره كه اينطوري هواشو داره
چه جالب خوابش رو چي قشنگ تعريف كرده ماشاءالله
پارسايي:پخ


سلااااااااااااااام خوش اومدی عززززززززیزم
ایشالله ..ممنونم عزیزم قبول حق
آره جای خیلی قشنگ و باصفاییه..راستش در کلبه که قفل بود ولی در حال عادی رو دیگه نمی دونم
آره واقعاً متین خیلی خیلی هواشو داره..
اتفاقاً اولین باری بود که خوابش رو تعریف کرد...منم خیلی خوشم اومد
ههههههههههه خاله جون این بار نوبت شماست که منو پخ کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان چشم عسلی
10 دی 91 9:46
وای از عشق این بچه ها به هم خیلی قشنگ و بی الایشه از حرف و حدیث بزرگترها هم توش خبری نیست و خیلی دلنشینه
زیارت قبول خانومی
این گل پسر ما بس که به فکر متینه روز و شب نداره


آره همین طوره..باهات کاملاً موافقم...در مقابل ابراز علاقه و محبتشون هیچ توقعی از همدیگه ندارن...
ممنونم عزیزم..دقیییییییییییییقاً..شب و روز تو فکر متین و یا تو خونه متین داره سیر می کنه
زهرا (✿◠‿◠)
10 دی 91 10:08
قربونت برم که اینقد شما خوبی!


خدا نکنه عزیز دلم..خوبی از خودته مهربونممممممممممم
محدثه
10 دی 91 12:21
واااااااااای چرا؟ سرماخورده؟ تو این فصل همه بچه ها مریض میشن... الهی زودتر خوب شه...
تو که منو شرمنده کردی با این همه تشکر.
منم دوستتون دارم
خوشحالم که باعث خوشحالیتون شدم. نگران نباش انشالله پارساجونم خوب میشه...


آره عزیزم سرما خورده همراه با تب...از اون مدل ها که چند روزی طول می کشه تا تبش خوب بشه
خواهش می کنم گلم.... دشمنت شرمنده ...بخدا فقط احساس واقعیمو در مقابل تبریکت گفتم....مرسی مهربونم
خیلی ماهی عزیزم...ایشالله..دعا کن براش
دوستت داریم

نرگسی
12 دی 91 0:43
عزیز دلمممممممممممممممممممممممم .. خیلی باحال بود ..
زیارت قبول و همینطور خدا رحمت کنه بابابزرگ پارسا گلی رو ..



ممنونم خاله جونی..شمام مثل مامنم و بقیه داری به خوابم می خندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنونم عزیزم..خدا همه رفتگان رو بیامرزه
نرگسی
12 دی 91 12:34
ایشالله که زود زود زود خوب بشی گلم


ممنونم خاله جون مهربونم...ایشالله
زهرا (✿◠‿◠)
15 دی 91 8:10
عزیزم با chrome اومدم وا شد!!!
نمی دونم چرا با اکسپلورر اینقد جون میده!!!!!؟؟؟؟؟؟
واسه خودتم همین طوره؟؟؟؟


خدا رو شکرررررررر
آره با اکسپلورربرای من هم همین بودولی یه تنظیماتیش رو دستزدم درست شد
میام بهت میگم