نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

اولین آدم برفی و اولین برف بازی پارسایی

1391/10/12 17:40
نویسنده : مام پارسا
1,434 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

ما اومدیم با یه عااااااااااااااااااالمه عکسای سرد و برفی...

جمعه گذشته ما برای اولین بار در سال 91 برف بازی کردیم ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤و اولین آدم برفی زمستون امسالمون رو ساختیم❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

واااااااااااااااااااااااااااااااای اگه بدونید چقدر خوش گذشت...اصلاً برف شادی آوره...انرژی بخشه...و کلی احساسات قشنگ و مثبت دیگه نصیب آدم می کنه

ما هم در دومین جمعه زمستون از این موهبت الهی نهایت استفاده رو بردیم و جای همه شما دوستای خوبمون رو که هنوز برف ندیدید و یا توی شهرتون برف نمی باره رو خالی کردیم

البته همون طور که خودتون هم می دونید ...برف بازی ، سرما خوردگی و مریضی هم همراهش داره هاااااااا......

پارسای مامان چند روز قبل از رفتن به برف بازی تک و توک سرفه های مشکوک می کرد و بعد از رفتن به برف بازی دیگه کلاً تب کرد و هنوز پسرم تب دار و بیماره ....

ولی خب به نظرم به لذتی که برد و عشقی که موقع برف بازی کرد می ارزید...اینم یه تجربه ست براش دیگه

 

برف بازی

حالا واسه دیدن عکسهای برفی بدو بیا دنبالم :

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ 

طبیعت زیبای برفی

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 عاااااااااشق این کاج های برفی هستم

برف بازی

شکلکهای جالب آروین 

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

اینم عشق منه که برای اولین بار روی برف ایستاد و داره این حس قشنگ رو تجربه می کنه

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

اینجام برای اولین بار داره برف رو با دستش لمس می کنه...البته وقتی که یک ساله بود برده بودیمش برف بازی ولی خب اون موقع چیزی متوجه نمیشد حتی دستش هم به برف نخورده بود.. تازه کلی هم ترسیده بود...ولی الان با شوق و ذوق به برف دست زد

البته اولش که گفتم به برف دست بزن با تعجب بهم نگاه کرد و گفت: دستکش دستمه...(یعنی اینکه اگه بهش دست بزنم کثیف میشه)

ولی بعد از اینکه گفتم باید دستکش دستت باشه وگرنه دستت یخ میزنه با تردید به برف دست زد

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 اینجام فوری داره دستکشش رو نگاه می کنه تا یه وقتی کثیف نشده باشه( پسر پاستوریزه ی من)

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 اینجام برای اولین بار داره برف می خوره ...خیلی خوشش اومد از اینکه این یه چیز رو استثنائاً تونست از روی زمین بر داره و بخوره

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 وای که چه کیییفی کرد وقتی روی برف نشست (دقیقاً برعکس یکسالگیش که کلی ترسیده بود)...به زور از روی برفها بلندش کردم

برف بازی

اینم عکس یکسالیش که برای اولین بار توی زندگیش روی برف نشسته بود ولی با ترس..

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 اینم جای پاهای کوچولوی پسرک من

برف بازی

 شکلکهای جالب آروین

بازم طبیعت برفی زیبا

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 و اینم اولین برفی که امسال من و بابایی و پارسایی به همرای شهد مربای آلبالو خوردیم...جای همتون خالی بود

البته چون پارسا همه اینها رو اولین باره که تجربه می کنه واسه همین اولش کللللللللی تعجب کرد ...

نمی دونم که شما هم برف خوردید یا نه؟... ولی ما که عاااااااااااشقشیم و خیلی می چسبه....یه حسی شبیه حس خوردن بستنی توی سرما رو داره

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 اینم نفسمه که داره برای اولین بار برف خوردن رو تجربه می کنه

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 جمعه ظهر پسرم با ماشینش و بیلچه اش رفت برف بازی

کلی خوشحال بود ...

برف بازی

 شکلکهای جالب آروین

اینجا داره به سمت الهه جون برف پرتاب می کنه

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 اینم ماشین برفی پارسایی که خودش به تنهایی انقدر خوشگلش کرد .... انگار که ساعت ها بیرون بوده و روش برف باریده... به نظرم خیلی طبیعی و قشنگ شده

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 حالا اومده تا به مامانی و الهه جون توی ساخت آدم برفی کمک کنه

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 بازم پرتاب برف به سمت الهه جون

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 کلی با الهه جون برف بازی کرد و سمت همدیگه برف پرتاب کردند

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 خب اینم حاصل زحمت یک ساعته من و الهه

نمی دونم چه حسیه که ما آدم ها در اوج سوز و سرما هم که باشیم ...بعد از ساختن آدم برفی حاضریم از شال و کلاهمون بگذریم و با خوشحالی بگذاریمشون روی آدم برفی ...انگار آدم برفی برامون حکم یه نوزاد تازه متولد شده رو داره که با لبخندی که از خوشحالی به دنیا اومدنش روی لبامونه این فداکاری رو در حقش می کنیم

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 و اینم پسر کوچولوی بیحال من که برف بازی حسسسسسسسابی خسته اش کرده

برف بازی

 شکلکهای جالب آروین

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

 و اینم خنده ی مصنوعی و زورکی فقط واسه دل مامان

برف بازی

شکلکهای جالب آروین  

برف بازی

شکلکهای جالب آروین

اینم از آخرین عکس که من ازش خیلی خوشم اومد

برف بازی

ببخشید که عکسها زیاد شد...آخه می خواستم تجربه اولین برف بازی پارسا رو کامل براش بذارم و سعی کردم تمام حس هایی رو که توی لحظه لحظه این تجربه شیرین داشت بنویسم ...تا بعد ها خودش بخونه و براش جالب باشه

ممنون که ما رو مهمون نگاه های گرمتون کردید

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

محدثه
12 دی 91 8:37
Hiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوش به حالتون
هرچند که منم اگه بودم توی درست کردن آدم برفی کمکتون نمیکردما!
پارسا خوبه؟؟ بهترشد؟؟
ای پسر سر به هوا رفتی برف بازی و خودتو مریض کردی؟ ولی خوب به قول مامانی ارزششو داشت...
به جای ماهم برف بازی کنین اینجا که فقط سردی داری برف کجا بود
BoOoOoOoOs

سلاااااااااااااااااااااااااااام محدثه جون...واااااااااااااااااااااااقعاً جات خالی بود...ههههه فکر کردی ، مگه دست خودت بود..به زور می کشوندیمت وسط کار...منو که دیگه می شناسی...قضیه لوبیا سبز و چاقوی اضافه رو هم که یادته
ایشالله یه وقت که برف شدید بارید می بریمت و حالت رو جا میاریم توی سرما
پارسا هم خدا رو شکر خوبه..بهتر شده...از قدیم گفتن هر کی خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه...
حتتتتتتتتتتتتتتتتتماً و همچنین یه بار هم همراه شما برف بازی می کنیم...بوووووووووووووووووووووووس
خیلی دوستت داریم
پی نوشت: محدثه جون رفتم وبلاگ محمد و کامنتت رو دیدم..مررررررررررررررسی عزیز دلم از این همه لطفی که به ما داری...خیلی دوستت داریم مهربونم...دوباره کامنت گذاشتم..حالا هر وقت تایید شد برو ببین

مامي كيانا
12 دی 91 9:06
به به عجب برفي خوش به حالتون
ميگم اين آدم برفيه بيشتر شبيه برج ميلاد برفيه!!!!! خيلي باحال بود مواظب پارسا جونم هم باش كه سرما خورده مامان شيطون من كه ميدونم به خودت از همه بيشتر خوش گذشته پارسا هم بهونه ست


آره واسه دومین هفته زمستون خییییلی خوب بود که همچین برفی باریده بود
دقیـــــــــــــــــــقاً باهات موافقم...قشنگترین اسمی بود که میشد روش گذاشت...راستش ما هم خودمون متوجه شده بودیم که زیادی دراز و لاغر شده ولی دیگه هر کاری می کردیم که از کناره هاش یه کم تپلش کنیم نمیشد....واقعاً هم خسته شده بودیم..واسه همین دیگه بیخیالش شدیم..خب اولین آدم برفی امسال بود دیگه...حالا دیگه تجربه مون زیاد شد...ایشالله بقیه آدم برفی ها رو بهتر می سازیم
چشم خاله جونی..حتماً مواظبشم...آی گفتی..خوبه که هنوز یادته این طور وقتا من نفر اولم....جات خالی بود ...خیلی چسبید و کیف داد
خیییییییییلی دوستتون داریم.کیانا بلا رو ببوس

نرگسی
12 دی 91 12:32
عزیزمممممممممممممممممممممممممم ..


مادر کوثر
12 دی 91 15:27
سلام مامانی
شما کدوم شهرین؟
میخواستم با اجازه بنویسم جلو اسمتون در لینک دوستان


سلام عزیزم...الان میام پیشت

زهرا (✿◠‿◠)
12 دی 91 17:01
وای چه برفایی دختــــــــــــــــــــــــــــــــر!!!
خیلی هوس برف کردم!!
منی که بزرگ شده ی سرما و برفم!!!!
4-5سالِ برف ندیدم!!!!!
زهرایی چقد حس تُ قشنگ بیان کردی در مورد آدم برفی و حس ما آدما بهش!!!
خیلی خوب بود که عکسا زیاد بود....
حس کردم توو برفام...!!!!
***************************
الهی......قربون پارسا یه دونه!
الان بهتره زهرا جووووون؟
محمد صادق منم مریض شده و الانم تب داره و آروم خوابیده....
اینجا توو خونه سرد میشه و بخاری برقی ام جواب نمیده!
این آقا هم انگاری که لباس آستین دار می خورتش!!!
****************************
منتظر خبر بهتر شدن پارسا یه دونه مم!


الللللللللللللللهی...راست میگی تو که بچه ی برفی برات سخته که چند سال برف رو نبینی و لمسش نکنی
واقعاً؟...خوشحالم که خوشت اومده..آخه واقعاً خودم در مقابل آدم برفی همچین حسی رو دارم
ممنون از اینکه انقدر با دقت می خونی
خدا رو شکر که از زیاد بودن عکسها خسته نشدی...خوشحالم
*********************
خدا نکنه عزیزم...آره اتفاقاً به پارسا هم الان استامینوفن دادم و خوابید
الهی بگردم...محمد صادقم هم مریض شد؟...مثل اینکه این مریضی با تب طولانی مدت همه جایی شده
هر جوری هست با جایزه و تشویق راضی اش کن آستین بلند بپوشه...ایشالله که زودی خوب بشه
******************
ممنونم عزیزم...من هم منتظر خبر بهتر شدن محمد صادق م هستم
مرسی از کامنت پر انرژیت
زهرا (✿◠‿◠)
12 دی 91 17:04
که هر کاری می کردین ازین کناره ها تپل نمیشد نههههه؟
خوشمززززه گفتی...
آره....کاملا برج میلاد شده!!!!


آره باور کن هر کاری کردیم تپل نشد...
از بس خودت خوشمزه می خونی از همه چیز خوشت میاد مهربونم
دقیـــــــــــــــــقاً....
زهرا (✿◠‿◠)
12 دی 91 17:06
راستیااااااااااا
برف خوردین؟؟؟؟
اونم با شهد مــــــربّا؟؟؟؟
چه جالــــــــــــــــب!
باید خیلی خوشمزه باشه!
نه؟؟؟؟
دوس دارم تجربه ش کنم!!!!


آرررررررررررررره....یعنی شما تا حالا نخوردید...حتماً تجربه اش کن..خیلی با حاله
زهرا (✿◠‿◠)
12 دی 91 17:07
آخ................پارسا کوچولوووووووووووو
بخورمت......
چقد کوچولو بودی خالهههههه...


آره خاله جونی اونجا جوجه یکساله بودم که مامان و بابام منو گذاشتن توی برفها و من داشتم از ترس سکته می کردم
واااااااااااااااااااای من برم تا خوردهنشدم...
محمد صادق مواظب خودت باش...شاید مامانیت تو رو هم بخوره
زهرا (✿◠‿◠)
12 دی 91 17:08
زهرایی دستت درد نکنه!
عجب پستی بود....
باور کــــن خیــــــــــــــــــــــــــــلی کیف کردم!!!!!


خواهش می کنم عزیز دلم
خیلی خیلی خوشحالم که خوشت اومده مهربونم
خییییییییییییییلی دوستت دارم
ممنون که این همه کامنت خوشگل برامون گذاشتی
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
12 دی 91 22:57
سلام عزیزم با عرض معذرت مثل اینکه شما قبلا توی وب ما پیام گذاشته بودین ومن وقتی خواستم جواب بدم آدرس وبتون باز نمیشد منم چون یه نفر دیگه به اسم (مامان پارسا )برام پیام میده فکر کردم همون خانومه و رفتم تو اون وب و امروز به اسم شما تو قسمت نظرات یکی از دوستام برخوردم که نوشته بود (مام پارسا) و رفتم به آدرسش رسیدم به شما .خلاصه باز نشدن وب و شباهت اسمی باعث شد رسم ادب رو به جا نیاوردم پسر گلت رو ببوس


سلام عزیزم..خواهش می کنم گلم...این چه حرفیه...خیلی لطف کردی که اومدی به دیدنمون..خوشحالمون کردی
چشم..حتماً
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
12 دی 91 23:02
چه برفی مگه شما کدوم شهرین؟


این برف توی شهر ما نیست..یه روستای ییلاقیه توی شمال
مامان محمد
13 دی 91 10:53
زهراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا پس کامنتم کوووووووووووووووووووو؟
فک کنم مشخصاتم رو حذف کردم...بدون اسم اومدم پیشت...ولی عب نداره من و تو که این حرفا رو نداریم عزیزم.
پارسا چطوره؟بهتر شد؟ایشالله هر چه زودتر خوب بشه.
بووووووووووووووووس.


فرشتهههههههههههههههههههههههه کامنتی از طرف تو به دستم نرسیییییییییییییییییید...فقط همینه که الان دارم جوابش رو میدددددددددددددددددددددم....
آها صدام میاد...خب خواهر زودتر بگو تا انقدر داد نزنم...حنجره ام نابود شد
آره بابا...این حرفا چیه...خودتو عشقه
پارسا هم بهتره خدا رو شکر...ایشالله
ممنون از کامنتت
از طرف ما هم یه عاااااااااااااااالمه بوس
محدثه
13 دی 91 11:29
سلام پارسایی، سلام مامانی...
اول از همه بگم : رفتم وبلاگ محمد نظرتو خوندم، ممنون از لطفی که به من داری من فقط واقعیت رو گفتم... دوستت دارم بینهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت...
دوم: قالب وبلاگ پارساخیلی قشنگه، من عاشق انگری بردم، هیچ وقت نتونستم بازیشو ببرم ولی از شکلکاش خوشم میاد...

برف بازی این هفته خوش بگذره...

سلام به روی ماهت عززززززززززززززززززززززززززیز دلم
ممنونم عزیزم...مرسی از اینکه احساست رو نسبت به ما بیان می کنی
ما هم خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوستت داریم بهترینم
ممنونم عزیزم...چشمات قشنگ می بینه...اللللللللللللهی بیشتر تلاش کن حتماً می تونی...من هم خیلی از انگری برد خوشم میاد
به احتمال 95درصد نمیریم...چون خیلی سرده و پارسا هم ناخوش احوال
ممنون که هر روووووووووووز میای پیشمون و از این طریق با هم حرف می زنیم
دوستت دارم یه عالمه.... باور کن هر چی بگم بازم کمه
علامه کوچولو
13 دی 91 14:22
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
وووووووووووووووووووووووووووووی چه هیجان انگیز
اقا ما هم برف داشتیم نه اینقدر که بشه ادم برفی درست کرد برف و شیره خورد و....
خوووووووووووووووووووووش بحالتون
نووووووووووووووووووووووش جانتون
قربون این پسر شجاع و سرماایی خودم برم
راستی نکنه ادم برفیهاتون همون چاق و لاغرند که یخ زدند
از همه چی میگذرم ازون برف خورونتون نه
اقا خیلی نا.......نمیگم فقط گریه میکنم

سلااااااااااااااااام به روی ماهت عزیزم
ایشالله برف شدید که شهرتون بارید ...آدم برفی هم درست می کنید
جاتون وااااااااااااااااااااااااقعاً خالی بود...ممنونم عزیز دلم
خدا نکنه خاله جونی...بچه ام جنبه اش در همین حده دیگه....یه برف بازی کرد ، 4 روز مریض شد
آره اتفاقاً این لاغرشونه
الللللللللللللللهی...بذار این بار که برف بارید..شمام حتتتتتتتتماً برف و شیره نوش جون کنید...اون وقت ما ببینیم و حسرت بخوریم

سپیده از وبلاگ "کودک من"
14 دی 91 2:06
سلام خانمی. اگه ایده ای برای دادن هدیه برای تولد نی نی وبلاگ دارید بفرمایید . . .


حتماً عزیزم
علامه کوچولو
14 دی 91 17:53
سلام چرا رمز گذاشتین ؟کار سخت شد!
عاقا فکر ما تنبل ها رو نکردین


چی کار کنیم دیگههههههههههه...هویجوری
ای بابا تنبلی رو بذار کنار
نرگسی
14 دی 91 23:08
چرا مامانی رمز گذاشتی ؟ چی شده مگه ؟


چیزی نیست عزیزم..نگران نشو..الان میام پیشت
مامان آمیتیس
15 دی 91 11:41
چه طبیعت و منظره قشنگی.... من عاشق اینجور جاها هستم.... به آدم آرامش میده


آره عزیزم....خیلی قشنگ و با صفاست...جاتون وااااااااااقعاً خالی بود...دقیقاً همین طوره...آرامشی که هیچ وقت توی شهر پیدا نمیشه
مامان آمیتیس
15 دی 91 11:46
آدم برفیتونم خیلی قشنگه من برف خوردم اما تا حالا با شهد مربا نخوردم. فکرکنم خیلی خوشمزه باشه. ایشالا وقتی برف دیدم امتحان میکنم


ممنونم عزیزم چشمات قشنگ می بینه
آره حتماً برف رو با شهد مربا امتحان کن عاااااااااااااالیه
مامان آمیتیس
15 دی 91 12:01
پارسا جون ایشالا زود خوب بشی قربونت برم مامانی پست خیلی قشنگی گذاشتی قالب وبتونم عالیه


مرسی خاله جون مهربونم...الان خدا رو شکر خیلی بهترم
ممنونم عزیزم...خوشحالم که خوشت اومده
ممنون از تعریفت مهربونم
مامان آمیتیس
15 دی 91 12:02
راستی ممنون بابت رمز چطوری برای وبتون رمز گذاشتین


خواهش می کنم گلم...الان میام پیشت
نرگسی
15 دی 91 12:10
حق میدم بهت دوستم .. کار خوبی کردی .. نه برای ما که مشکلی نداره . آره خیلی از دوستا دلگیر میشن که پیششون نمیری .. راستی چجوری رمز گذاشتی ؟


ممنونم عزیزم...خدا رو شکر که برای شما سخت نیست...دقیقاًَ من هم همیشه همین مشکل رو داشتم
الان میام پیشت
مامی کیانا
16 دی 91 17:29
سلام دختر چقدر کارو سخت کردی رو سیستم من موزیلا نصب نمیشه چون برنامه بیمه نصبه رو این سیستم هم حرف L فارسی رو نمیزنه خیی سخت شد مشکلی پیش اومده نگرانم کردی بدخواه مدخواه داری بگو حسابشو برسم با بچه محلامون میایم


سلام عزززززززززززززززززیزم...بالاخره تونستی بیای...
ببخش توروخدا می دونم کارتون سخت شده...ولی به خاطر ما تحمل کنید دیگهههههههههههههههههههه
نه عزیزم..مشکل خاصی پیش نیومده..فقط اینطوری خیالم راحت تره
ما مخلص شما و بچه محلاتون هم هستیم
زهرا (✿◠‿◠)
17 دی 91 10:08
آی زهراییییییییییی
بالاخره کار خودتو کردی؟؟؟؟؟
قربون پارسای ماهم برم مــــــــــــن!
میگما : لا اقل یه رمز راحت تر میذاشتی!!!
نه ما آلزایمر داریـــــم!!
یوخدِ کارمون سخت شده!!!!!
حالا بیا پیشم بگو چجوری کلللللنی واسه وبت رمز گذاشتی...
چرا از رمز های نی نی وبلاگی استفاده نکردی؟؟؟؟


چی کار کنیم دیگههههههههههههههههه
من وقتی به یه کاری فکر می کنم..باااااااااااااید انجامش بدم
خدا نکنه خاله جون مهربون
میگن رمز طولانی واسه تقویت حافظه خوبه
ولی به خاطر سخت شدن کارتون وااااااااااااقعاً شرمنده ام
الان میام..رمز نی نی وبلاگی دیگه چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زهرا (✿◠‿◠)
17 دی 91 10:40
منظورم همین رمزاییه که همه میذارن!!!!
مثل رمز پست زخمی شدن محمد صادق!!!
یعنی وبت وا میشه ...
ولی پستات رمز دارن...
اینجوری واسه خیلیا که الان مشکل بالا اومدن وبت و دارن رااحت تره...



آها تازه گرفتم قضیه رو.......ولی اون وقت اون پستای قبلیم که رمز نداره چییییییییییییییییییی؟
نمی دونم...شاید اگر مشکلات زیاد شد مجبور شدم ورش دارم
زهرا (✿◠‿◠)
17 دی 91 10:42
می بینم کهههههههه...
آن لــــــــــــاین تشریف دارییین؟؟!!
خوبی خواهـــــــــــــــــــــر؟
الان پاشو برو پارسا یه دونه رو عوضم ببوس....
پاشو دیگه .....



پ نه پَ...فکر کردی فقط خودت می تونی آنلاین باشی؟
ای به روی چشششششششششششششششششششششم....
بیکاری مگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟از پشت کامپیوتر بلند شدم و رفتم بوسیدمش...منم تنبـــــــــــــل

زهرا (✿◠‿◠)
17 دی 91 10:54
میشه اونارم رمزی کرد!!!
فقط فک کنم مشکلش اینه که ناریخش به هم می خوره...
می تونی اینم از نی نی وبلاگ بپرسی عزیزم


آره دیگه تاریخش به هم می خوره...نی نی وبلاگ هم میگه...در آینده می خواد این مشکلو حل کنه
زهرا (✿◠‿◠)
17 دی 91 10:55
اوا.............راستی........................خصوصی داری


یعنی چی نوشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟رففففففففففففففففففففففففففتم
زهرا (✿◠‿◠)
17 دی 91 10:57
من برم دنبال محمد صادق خان از مهد بیارم شازده رو!!!!!!



ای جااااااااااااااااانم...مرد شده جیگرم..برو بیارش و بعد ببوسش
سمانه مامان پارسا جون
18 دی 91 19:04
خیلی دوستتون داریم


مرررررررررررررررسی....ما بیشتر
سمانه مامان پارسا جون
19 دی 91 1:57
ممنون از تبریکت دوست گلم
عکسهای پارسا جون خیلی قشنگ بود
روی ماهشو ببوس


خواهش می کنم گلم...ایشالله دامادش کنید
ممنونم عزیزم...چشمات قشنگ می بینه..چشم...شمام پارسا جونو ببوس