پارسایی در لحظه تحویل سال
روزی که قرار بود سال تحویل بشه یعنی روز سی ام اسفند که نصفش مربوط به سال 91 و نصف دیگه اش مربوط به سال 92 بود..روز خیلی آرومی برای من و بابایی و پارسایی بود...
چون هر سه تاییمون شب قبل تا ساعت 3:30 بیدار بودیم و کارهامونو تمام و کمال انجام دادیم ...حتی نهارمون رو هم روز قبل پخته بودم تا روز عید بدو بدو نداشته باشیم و در آرامش نهار بخوریم و حاضر بشیم برای عید
همین طور هم شد...حتی لحظه تحویل سال هم بر خلاف سالهای قبل سه تایی با آرامش کنار سفره هفت سین نشستیم .. قرآن و دعای تحویل سال رو خوندیم و برای همه دعا کردیم تا اینکه سال تحویل شد و عید رو به هم تبریک گفتیم و از بابایی عیدی هامون رو گرفتیم
امسال خیلی آروم تر و دلنشین تر از سالهایی بود که یکیمون میرفت بیرون از خونه تا شگین بشه...آخه اون موقع دیگه لحظه تحویل سال کنار هم نبودیم
خلاصه سال 92 رو در اوج آرامش آغاز کردیم
ایشالله که تا آخرش این آرامشه بینمون برقرار باشه
اینم هفت سین امسال خونمون به همراه بهار عمرمون(چند دقیقه قبل از سال تحویل)
بعد از اینکه توی خونه خودمون یه چای و شیرینی نوش جان کردیم ، رفتیم خونه مامان ستاره(مامان بابایی)
به همراه عمه جونا و عمو جون اینا یک ساعتی اونجا بودیم
****************
بعد رفتیم روستای ریکنده، سر مزار بابای بابایی..سعی کردیم سر مزار اکثر آشنایان بریم و براشون فاتحه بخونیم
آرامگاه حال و هوای خاصی داشت...در عین حال که خیلی شلوغ بود ولی آروم بود...همه اومده بودن دیدن عزیزایی که دیگه کنارشون نبودن .....همه در سکوت کنار مزار ها نشسته بودن ...
تقریباً روی تمام قبر ها شیرینی و شکلات بود که پارسا هیچکدومشون رو از دست نداد ، مخصوصاً شکلات ها رو
*****************
بعد از اونجا برگشتیم ساری و رفتیم خونه پدر جون و مامان صدیق که منتظر بودند
بعد از ما دایی محمد اینا اومدند و بعد فاطمه اینا از تهران رسیدند و در آخر دایی علی اینا هم اومدند
بعد از تبریک و روبوسی و خوردن آجیل و شیرینی و گرفتن عیدی .... وقت اولین شام سال 92 رسیده بود...همون سبزی پلو با ماهی معروف.... که هر سال این شام رو مهمون خونه پدر جون و مامان صدیق هستیم(خدا سایه پدر و مادر هامون رو بالای سرمون نگه داره..ان شالله)
خلاصه تا نزدیک ساعت یک شب اونجا بودیم و گل گفتیم و گل شنیدیم و بعد همه برگشتیم خونه هامون
******************
این بود از اولین روز سال 92 ما
حالا برای دیدن عکسها بفرمایید ادامه مطلب:
سفره هفت سین امسال خونه ما
*************************
اینم جوجوی خوش خنده ما کنار سفره (شب قبل از عید)
****************************
اینجا به پارسا گفتم تا 3 بشمار تا ازت عکس بگیرم ..اونم شمرد...فقط موقع 3 گفتن دهنش انقدر باز می مونه.......چه کنیم دیگه ......
****************************
***************************
اینجام ده دقیقه بعد از سال تحویله و پارسا با ذوق داره میره تا شمع ها رو خاموش کنه
***************************
هورررررررررررررررررررا اولی خاموش شد
**************************
عید دیدنی خونه مامان ستاره... از راست : امیر رضا ، محمد مهدی ، پارسا ، محمد
***************************
اینجا رو ببینید...پارسا با چه عشقی دستاش رو روی پاهای امیر رضا و محمد مهدی(داداش ها) گذاشت
**************************
نمی دونم این جوجه ها به چی دارن نگاه می کنن .....ولی نگاهشون قشنگه
*************************
****************************
پارسایی کنار هفت سین خونه مامان صدیق
****************************
اینم نوه های وروجک مامان صدیق و پدرجون...
ممنون که نگاهمون کردید
بازم منتظر ما باشید
"٢٩ فروردین 92"