نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

شب یلدا و خاطره هاش

1390/10/3 1:18
نویسنده : مام پارسا
4,595 بازدید
اشتراک گذاری

                                                 شکلکهای جالب آروین

هر سال شبهای یلدا همه میرن خونه بزرگترها ی فامیل .دور هم میشینن و از قدیما میگن از اون موقع ها که هنوز زندگیها انقدر سخت و پیچیده نشده بود و مردم بیشتر خبر همو داشتند،بیشتر به هم محبت می کردندو تو غم و شادی یار و یاور هم بودند.

ما هم هر سال این شب بلند رو یا خونه مامان ستاره(مامان باباجون) و یا خونه پدرجون(باباجون خودم) می رفتیم.

                                             شکلکهای جالب آروین

تنها سالی که ما شب یلدا هیج جا نرفتیم و خونه بودیم سال 88 بود چون اون موقع پارسا فقط هشت روزش بود و من و بابایی واسه اینکه یکی یدونه مون دو هوا نشه و سرما نخوره مهمونی نرفتیم.همه عمه جونا و عموجونا اون شب خونه مامان ستاره جمع بودند.

البته ماهم از شام و تدارکات شب یلدا بی بهره نبودیم و همه چیز به موقع به ما هم می رسید حتی بیشتر از اندازه ای که می تونستیم بخوریم.تازه مهمونهای خونه مامان ستاره هم به عشق پارسای تازه به دنیا اومده به نوبت می اومدند پیش ما و ما اصلاً تنها نبودیم.

خلاصه اون شب من و بابایی و گل پسرمون سه تایی این شب بلند رو سر کردیم و البته خیلی خیلی هم بهمون چسبید و اون هم فقط به خاطر حضور پارسای نورسیده مون بود. 

                                                          

امسال من و بابایی و پارسا جون رفتیم خونه پدرجون و مامان صدیق.دایی جون محمد اینا هم اونجا بودند.پارسا حسابی با متین بازی کرد و دیگه اصلاً قابل کنترل نبود حتی موقع شام هم کنار من ننشست تا هر کاری که دلش خواست راحت انجام بده.

پارسا

متین و پارسا

پارسا 1شکلکهای جالب آروین

کلی شادی می کرد و جیغ میزد و از ته دل می خندید.

پارسا 2شکلکهای جالب آروین

                               

بعد از شام بساط شب چله رو پهن کردیم همون اول از سفره عکس گرفتم چون می دونستم که دیگه نمیشه.

شب یلدا 1شکلکهای جالب آروین

بعد بابا هندونه شب چله رو شکوند.قرمز وشیرین و آبدار بود و به همه مون هم گفت :هندونه شب یلدا رو بخورید تا تابستون گرمیتون نکنه (طبق گفته قدیمی ها).

شب یلدا 2

 پارسا خوردنی ها رو از پشمک شروع کرد البته اینم بگم که وقتی به پشمک دست میزد بدش می اومد و می گفت : " مو " از اون ور هم خوردنش رو دوست داشت برای همین به ما می گفت بدید دهنم تا خودش مجبور نباشه به "پَ پَ"(پشمک به زبون خودش) دست بزنه.

بعد هم به طرز فجیعی هندونه خورد طوری که ما داشتیم از زیر دست و بالش آب هندونه رو جمع می کردیم.

شب یلدا 3 

 بعد از خوردن همه خوردنیها نوبت به فال حافظ رسید.

برای همه فال گرفتم حتی برای متین و پارسا که از همه کوچولوتر بودند و کلی سر معنی فال ها و شیطنت های بابا مجتبی در مورد اون کسی که داشتم فالش رو می خوندم خندیدیم.

و اینطوری بلندترین شب سال رو با دور هم بودن و گفتن و خندیدن گذروندیم و کوتاهش کردیم.

                                                

اون شب از ته دل آرزو کردم که سایه بزرگترهای خونه هامون (مامان و باباها )از بالای سرمون کم نشه چون واقعا چشم و چراغ خونه هستند و وجودشون تنها بهونه دور هم جمع شدن بچه ها و آغوش گرم و بی کرانشون تنها جایگاه آرامش گرفتن  برای ما بچه هاست.

 

                    شکلکهای جالب آروین    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامی کیانا
2 دی 90 16:19
ایشالا همیشه شاد و خندون باشی تا اون چال کنار لپتو ببینم و قربون صدقه ت برم یاد مامان زهرا میفتم


مرسی خاله جونم.مامانی منم خیلی دوستت داره و هر وقت عکسهای کیانا جونو می بینه یاد بهترین دوستش می افته
مامان مهبد كوچولو
3 دی 90 9:42
l
سلام . خدا پارسا كوچولو رو واست نگه داره . ما به 147 راي داديم . شما 166 رو فراموش نكني ها ؟؟


ممنونم عزیزم.حتماً
مامان رومینا
3 دی 90 13:17
پارسا جوون ما تو رو تو جشنواره فراموش نمیکنیم توهم رومینا رو با کد 149 فراموش نکنیا
مامان حنا
4 دی 90 15:57
سلام خانمی می بینم خدا رو شکر حسابی بهتون خوش گذشته خدا رو شکر
پارسا جونم هر چی خوردی نوش جونت خاله
ماشالله پارسا جون خیلی با نمک و دوست داشتنیه خدا براتون نگهش داره مواظبش باشید


ممنونم خاله جون آره جاتون خالی خیلی خوب بود.ممنون از اظهار لطفتون
مامانی درسا
5 دی 90 1:30
سلام مامان پارسا حون . از اینکه به ما سر زدین متشکرم . عزیزم با کمال افتخار لینکتون کردم . اگر دوست داشتین مارو اینک کنید. عزیزم پارسای خاله حسابی ماچ بارونش کنید.


منم با افتخار لینکتون کردم.به جمع دوستای پارسا جون خوش اومدید.
مامان حنا
7 دی 90 11:39
سلام خانومی آپ کردم بیا پیشم


اومدم عزیزم.
خاله نی نی ترنمه
8 دی 90 16:33
سلام اوله کار ببریت مبارک دسته بابا جی درد نکنه....
گفتم یه سری به دادشه گلم بزنم ببینم این روزا چی کار می کنه؟؟؟؟؟
خوبین خوشین؟؟؟؟
انگار قرار نیست ما برنده شیم دادشی به ما سر بزن شنبه عکس های آتلیه ترنم رو می زارم


ممنونم که به ما سر زدین.حتماً میایم عزیزم.
مامان شیدا
27 دی 90 21:48
سلام خانومی از اینکه پیش ما اومدی ممنون . پارسا کوچولو خوبه؟من شما رو لینک میکنم خواستی تو هم ما رو بلینک


ممنونم گلم.من هم با افتخار لینکتون کردم