پارسا در ایام نوروز (2)
روز سوم عید ، بعد از اینکه دیدیم تب گل پسری مون قطع شد ، قبل از ظهر رفتیم خونه عمو جون اسد عید دیدنی و پارسا و محمد کلی با هم بازی کردن ولی آخرش نتونستم یه عکس دونفره قشنگ ازشون بگیرم
اینجا پارسا توی استخر بازی نشسته و شکلات هم توی دهنشه و محمد هم داره هلش میده
بعد از عید دیدنی خونه عموجون اسد ، چون هوا خیلی خوب بود تصمیم گرفتیم بریم بیرون و واسه همین رفتیم سمت روستای ریکنده که هم سر مزار بابا بزرگ پارسا (بابای بابا مجتبی) بریم و هم بریم خونه عمو جون نائب عید دیدنی.
توی راه پارسا گفت که من می خوام پشت بشینم واسه همین گذاشتیمش پشت و اون هم واسه خودش بازی کرد و شعر خوند و نون و خوراکی خورد تا رسیدیم.
بعد از اینکه سر مزار بابابزرگ فاتحه خوندیم رفتیم خونه عموجون و اونجا پارسا با محمد رضا کلی بازی کرد و حرف زد
حالا واسه دیدن بقیه عکسای یدونه برید به ادامه مطلب:
اینجا ناناز مامان داره قارچ های کوچولوی استخر رو باد می کنه (فدای باد کردنت بشم من )
اینجا حیاط خونه عموجون نائب هست و پارسا مشغول بازی و دلبریه
جیگر مامان فیگور فیلم هندی گرفته و رفته پشت درخت
اینجا هم دیگه داریم بر می گردیم خونه و عزیز دردونه مون هم باز خواست که تنهایی پشت بشینه و انقدر هم خسته بود که فوری خوابش برد
تو رو خدا به لباش نگاه کنید که توی خواب چطوری شده
بهترین بهانه زیستن ، عاشقونه دوستت داریم