بساط ما با پارسا شبها موقع خواب
همین که میریم توی رختخواب میگه :
شب بخیر بیکابیم (بخوابیم) و وقتی که این جمله رو میگه ما می فهمیم که شازده عمراً خواب نداره و کلی انرژی داره و می خواد تو رختخواب وول بخوره و بازی کنه و خیلی اگه زود بخوابه 2:30 نصفه شبه
وقتی چراغ اتاق رو خاموش می کنیم به خودش میگه :پاسا نترس
وقتی گرمش میشه میگه : مامانی باد بزن پاسا گرم بشه(به جای اینکه بگه باد بزن تا پارسا خنک بشه میگه گرم بشه)
وقتی هم که عرق می کنه میگه:مامانی شوپاژ (شوفاژ) روشن کن پاسا خیس عدقه(خیس عرقه) (باز هم برعکس میگه)
همین که احساس می کنه داره خوابمون می بره با صدای بلند میگه: بابایی برو شیر بیار و اگه ببینه توجه نمی کنیم هل میده و میگه بوو بوو (برو برو)
وقتی هم که شیر رو میذاریم تا گرم بشه هر چند ثانیه میگه :شیر جوش اومد
یک سری ماشین های کوچولو داره که حتماً موقع خواب باید کنارش باشن و نیمه های شب بیدار میشه و خبرشون رو می گیره و ما باید بدیم دستش و دوباره می خوابه و صبح هم که بیدار میشه به خودش میگه :پاسا ماشین کوچولو بیگیر بییم ماشین بازی
بعد از اینکه تمام این مراحل رو براش انجام میدیم و فکر می کنیم که دیگه می تونیم بخوابیم (زهی خیال باطل ) یک دفعه صداش در میاد و میگه : پشت پاسا بیمال ، کادِش می کنه(پشت پارسا رو بمال ، خارش می کنه)
موقع مالیدن پشت همایونی به احتمال زیاد از خستگی خوابمون می بره که یهو صدایی میگه :بیماااااااااال (با کشش این جمله رو بخونید) و باز ما مشغول میشیم به مالیدن پشت شازده
بعد از مدتی وقتی که می بینیم شازده حرکتی نمی کنه و صداش هم در نمیاد ، امیدوار میشیم که خوابید و یواش یواش دستمون رو از پشتش بر میداریم تا بخوابیم که
ناگهاااااااااااااااااااااااااااااااان
صدایی میگه بابایی بیمال و در ادامه میگه :مامانی گصه منگول بگو (قصه شنگول منگول بگو) و این لحظه هست که ما محکم روی پیشونی خودمون می زنیم و میگیم : هَی وااااای من
و این ماجرا هر شب ادامه دارد.......
گلم ، عمرم ، نفسم
من و بابایی دوستت داریم دیوونه وار زیادی