پارسا در گردش شبانگاهی
دیشب بعد از شام یهویی تصمیم گرفتیم که بریم پارک بگردیم.
به پارسا که گفتیم داشت بال در می آورد
دیگه انقدر بیرونی شده که اگه بخوایم در مورد بیرون رفتن تصمیم بگیریم باید اول یواشکی با هم صحبت کنیم و وقتی که قطعی شد به پارسا بگیم وگرنه لج می کنه که حتماً بریم
بعد من یه مقدار آلوچه و یه فلاسک آب جوش با چند تا کافی میکس و کیکی که خودم پخته بودم رو گذاشتم توی سبد تا ببریم
وقتی داشتیم حرکت می کردیم بابایی گفت :دوچرخه پارسا رو هم ببریم.
دیگه پارسا با شنیدن اسم دوچرخه اش نفهمید پله های دو طبقه رو چه طوری رفت پایین.
وقتی هم رفتیم پارک تمام مدت داشت دوچرخه بازی می کرد
این اولین باری بود که دوچرخه اش رو از خونه بیرون می بردیم واسه همین خیلی بهش خوش گذشت و موقع خونه اومدن از ما قول گرفت که دوباره با دوچرخه اش ببریمش پارک
در مدت یکی دوساعتی که توی پارک بودیم شاید فقط 5 دقیقه تاب و سرسره بازی کرد و بقیه رو همش با دوچرخه بازی می کرد
حالا واسه دیدن عکسای نازدونه برید به ادامه مطلب: