نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

ترفند های زیرکانه پارسا برای شیر خوردن

1391/3/24 17:06
نویسنده : مام پارسا
685 بازدید
اشتراک گذاری

Mommy To A Future Prince picture

پارسای مامان هر روز بعد از ظهر و هر شب قبل از خواب عادت داره که با شیشه اش شیر بخوره و بعد بخوابه.

ولی توی این چند روزی که تب داشت و اسهال می رفت بهش شیر نمیدادیم.

ولی پارسا همین که می خواست بخوابه می گفت : " شیر بیار "

اینا هم گفتگوهای رد و بدل شده بین ما و پارسا توی این چند روزی بود که نمی خواستیم بهش شیر بدیم :

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

-دو روز بعد از شروع تب:

پارسا : مامانی ، تب من قط شد ؟؟؟؟؟ (به حالت سوالی)

مامانی : آره پسرم ، امروز خدا رو شکر تب نکردی

پارسا :پس شیر بدههههههههه (با لحنی پر از التماس)

مامانی : پسرم هنوز شکمت درد می کنه ، اگه شیر بخوری شکمت بدتر میشه هاااااا

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

-بعد از قطع شدن اسهال (دو روز بعدتر ) :

پارسا این بار رو به بابایی : بابایی ، شیشم(شکم) من خوب شد ؟؟؟؟

بابایی بی خبر از کلک پارسا : آره بابایی ، خدا رو شکر شکمت هم خوب شد و دیگه اسهال نمیری

پارسا : حالا شیر بیاااااااااار

ای باباااااااااااااااااااااا امان از دست تو وروجک

 

 تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

مامان فدای این هوشت بشه که خوب می دونی چطوری زمینه چینی کنی.

به قول بابایی که بهت میگه : " استاد تئوری دان "

چون همه چیز رو با تجزیه و تحلیل و دلیل و برهان توضیح میدی و بی اساس حرف نمی زنی.

Love Son picture 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

ستاره زمینی
24 خرداد 91 8:44
اخی شیرین زبون خاله. خدا حفظش کنه خوشحال میشیم مهمان ما باشید.


ممنون خاله جون مهربون.
مرسی که به دیدنمون اومدید.با کمال میل الان میام پیشتون
مامانی درسا
24 خرداد 91 10:00
من فداش ....... هزار ماشاالله ..... خواهر ما همه موندیم از هوش این وروجکا ....... بخدا یه وقتایی آدم کم میاره ..... نمیدونه به چه سازیشون برقصه ...... اونوقتا ما که کوچیک بودیم حالا اینارو رو ببین ....... ما که گیج و منگیم شما چطور؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام به خاله جون مهربون.آاره واقعاً آدماز دست این وروجکا شاخاش می زنه بیرون.
اصلاً بچگی ما با اینا قابل قیاس نیست.
دقیــــــــــــــــــــقاً خواهر ما هم همین طوری هستیم
آجی محدثه
24 خرداد 91 10:25
الهی من فدای تو و اون زبونت بشم
مامان زهرا اذیتش نکن یه خورده بهش بده بخوره


خدا نکنه آجی مهربون.خیییییییییییییلی دوستت دارم
عزیزم در دادنش که حرفی نیست فقط بااااااااز اون اسهال لعنتی شروع میشه.
یکی دو روز دیگه بهش میدیم
مامان رها
24 خرداد 91 10:28
سلام به عسیس دل خاله

الهـــــــــــــی که من خودم تکــــــــــــی تکــــــی دورت بگردم


سلاااااااااااااام خاله جون جون جونی خودم.
وای نمی دونی وقتی که میای ما چقـــــــدر ذوق می کنیم
خدا نکنه عزیز دلم
مامان رها
24 خرداد 91 10:30
خدا رو شکر که حالت خوب شده عزیزم

یه چند روز دیگه طاقت بیار تا حالت خوب خوب بشه اونوقت مامان و بابا با خیال راحت

بهت شیر بدن تا بخوری و قوی بشی مثل شیر بشی دورت بگردم من


ممنون خاله جون مهربون.
واااای خاله جون یعنی من دوباره به شیر می رسم.خدا کنه
خدا نکنه عزیز دلم
مامان رها
24 خرداد 91 10:32
قابل توجه مامان پارسا خان گل گلاب

لطفا از طرف بنده این عزیز دل مارو ماچ مال

بفرمایید زود اونم نه یه دونه هزار تا البته

هر جا دیدی پسر گلمون خسته شد دیگه

ادامه ندید لفطن

چشششششششششششششششششششششششششششششششم.این که کار همیشگیمه ولی این بار اختصاصی از طرف شما انجامش میدم
همین الان پارسا رو صدا کردم و اومد و کللللللللللللی بوسش کردم و آخرش چون گلوشم بوسیدم قلقلکش اومد و از خنده ریسه رفت و از دستم فرار کرد

مامان رومینا
24 خرداد 91 11:56
وای خدا نگاه چطوری با حرف زدنش مامان باباشو غافلگیر میکنه.خدا تو رو حفظ کنه


آره خانومی همیشه همین طوره.
ممنون خاله جون مهربون. خدا ایشالله رومینا جون رو واسه شما نگه داره
نایسل
24 خرداد 91 19:58
سلام خواهر خوبی


قرررررررررررربون خواهر
نایسل
24 خرداد 91 19:59
عزیز دلم اره بابا ریختم دور نرسیدم یکی دیگه درست کنم


از دست تو .یه کم دقت کن
نایسل
24 خرداد 91 20:00
آخه شیر رو روز به روز میاره بهش گفتم شیر بده دوغ داده بود منم مثه همیشه به هوای همیشه بودم که درست میده


هی وااااااای من
نایسل
24 خرداد 91 20:01
قول کیک داده بودیم نشد دیگه اون همه مواد رو ریختم دور


اشکالی نداره حالا .فدای سرت خواهر
مامان رها
24 خرداد 91 20:15
گفتم دهنم خوشمزه شد نگو مامانی جای من بوست کرده قربونت بره خاله




فدای تو خاله جون مهربون بشم من.
عشق می کنم وقتی کامنت هات رو می بینم به خدا.
خیلی دوستت دارم
مامان رها
24 خرداد 91 20:16
براش حتما حتما حتما اسفند دو د کن


به روی چشم خاله جون مهربون.هر چی شما بگی
مامان شايان جوني
25 خرداد 91 9:18
خدار را شكر كه بهتر شدي. الهي هيچ وقت ديگه مريض نشي. بووووووووووس


ممنون خاله جونی.ایشالله که هیچ بچه ای مریض نشه.
عروسک خانوم
25 خرداد 91 11:44

از دست این بچه ها
راستی چه قدر سخته مریض میشن ها



آره خانومی خیلی سخته.حاضرم خودم مریض بشم ولی پارسا مریض نشه.
مامان رها
25 خرداد 91 11:44
سلام سلام ستاره

خوشگل پسر کی داره ؟

ما داریم و ما داریم

خوب عسل خاله امروز چطوره ؟ خوبه ؟ خوبه

خوب ؟ الهی شکر

دیگه نشنوم که مریض شدیا باشه ؟

مواظب خودت و مامان و بابا باش

قربونت برم من الهی دومست دالم یه

دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا


سلام عشقم
سلام عمرم
سلام جیگرم
خیییییییییییییییییییلی خوشحالم که پسرم خاله به این مهربونی و گلی داره.
وای من که ضعف کردم
خاله جونی یه خبر خوش مامان و بابام از پنج شنبه دارن به من شیر میدن هورااااااااااااااااااا
من الان خیلی ذوق زده ام خاله جونی
چشم قول میدم بیشتر مواظب خودم باشم تا مریض نشم.
بهترین خاله دنیا منم دوستت دارم یه عااااااااااااااالمه
هر چی بگم بازم کمه
مامان بیتا
26 خرداد 91 15:40
سلام مهربونم
شرمنده به خدا خیلی گرفتارم که نتونستم جوابت رو بدم
ممنونم که به وب همسرم اومدی و جویای احوالمون بودی
عزیزم خواهرم خیلی گرفتاره و از طرف دیگه هم نتشون قطع هستش خودش حتما میاد و اپ میکنه
باز هم ممنونم از تمام مهربونیت


سلاااااااااااااااااام گلم.قربونت برم کجایید شما دو تا خواهر.
به خدا خیلی نگرانتونم.
ممنون که خبری از خدتون بهم دادی.
حالا با این تفاسیر مامان حنا کی میاد نت؟
آجی مهدیه
26 خرداد 91 23:01
ای جااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
به این میگن استاد تئوری دان
شبیه بچگیهای منه
آخر داستان چی شووووووود؟؟؟؟
پسملی آجی شیر خورد بالأخره یا نه
بابا هی آدمو میزارین تو کف آخر داستان
اییییییییییییییییییییییییییییییش


جووووووووووونم آجی مهدیه.
چه عجب از این ورا خواهر.
راست میگی.چه تفاهمی
هیچی دیگه بعد از یک هفته رژیم بالاخره از پنج شنبه بهش شیر دادیم.
مامان رها
27 خرداد 91 9:33
سلام گل پسر خاله

خدا روشکر عزیزم که حالت خوب شده

خوب شیرت رو هم که میخوری دیگه قربونت

برم خداروشکر که به شیرت رسیدی


سلام خاله جون مهربون و دوست داشتنی.
آره خاله جونی بالاخره به شیر رسیدم.
خاله جونی ممنون که این همه دوستم داری میای پیشم.
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان زهرا(شهراد شیر کوچولو)
27 خرداد 91 16:05
شکر که بهتری گلم
ولی خیلی بلایی ها
چطور تونستید قانعش کنید
وای شهراد در این مواقع اصلا قانع نمیشه
اینم واسه پسملی


ممنون خاله جونی
هیچی بابا خفه مون کرد دیگه.ولی نه بازم زود قانع میشد بیچاره.
ای شهرادی شیطون بلا.بوووووووووووووووس
ilijoon
29 خرداد 91 15:30
اي جانمممممممممم فداي اون هوشت بشم عزيزم


خدا نکنه خاله جونم.
ilijoon
29 خرداد 91 15:31
آفرين گلم كه انقده شير دوست داري
شير بخور تا زودي بزرگ شي


ممنون.چشم خاله مهربون.
ایلیا جون هم شیر می خوره؟؟؟؟؟؟؟؟
مادر کوثر
30 خرداد 91 21:47
آخییییییییییییییییییییی عزیزمممممممممم