پارسایی در شب نیمه شعبان
بعد از ظهر روز قبل از نیمه شعبان ساعت 5:30 من و پارسا برای دیدن جشن نیمه شعبان توی خیابون ها با هم از خونه رفتیم بیرون.
اول مسیر رفتیم یه جایی که هر سال این شب رو جشن می گیرند.
اونجا پارسا یه بادکنک خوشرنگ جایزه گرفت و از همون جا استارت شربت خوردن رو زدیم
بعد رفتیم سمت بازار ،
قدم به قدم شربت و شیرینی و شکلات پخش می کردن.
ما هم به دستور پارسا تقریباً همه جا شربت خوردیم.
یک جا هم از طرف صدا و سیما اومده بودن و برنامه طنز اجرا می کردند نیم ساعتی اونجا بودیم و کلی خندیدیم و پارسا هم یه جایزه کوچولو دیگه اونجا گرفت
بعد با هم رفتیم پارک و پارسا کلی بازی کرد
بعد از پارک رفتیم به یکی از خیابون هایی که هر سال شب های نیمه شعبان جشن خیلی بزرگ و باشکوهی می گیرند.
اونجا بابایی اومد پیشمون و شربت و شیرینی خوردیم.
کلی فشفشه روشن کردن و آتیش بازی کردن و پارسا با ذوق نگاه می کرد.
مولودی خوندند و ساز زدند.
اون شب خیلی شب قشنگ و به یاد موندنی شد.
تا ساعت 10 شب بیرون بودیم و بعد برگشتیم خونه.
حالا برای دیدن عکسها برید به ادامه مطلب:
اینجا اولین جایی هست که ایستادیم و پارسا هم بادکنک گرفت (آقاهه یه عالمه بادکنک جلوش بود و داشت به بچه ها میداد همین که پارسا رو دید یهو وسط شلوغی گشت خوشرنگترینش رو پیدا کرد و خودش اومد جلو و داد دست پارسا)
اینم پارسا و بادکنکش
اینجا یه آقای مهربون دیگه ، دید من دارم تلاش می کنم تا از پارسا یه عکس قشنگ بگیرم واسه همین خودش یهویی اومد جلو و پارسا رو بلند کرد و جلوی پارچه نگه داشت تا ازش عکس بگیرم
دستش درد نکنه
پارسایی مشغول بازی با باد کنکش
اینجا هم که رفتیم پارک و پارسا داره سرسره بازی می کنه
پیشنهاد این عکس رو خود پارسا داد.
روی سرسره نشست و به من گفت ازم عکس بگیر
اینجا هم یه خیابون دیگه و یه جشن بزرگ دیگه
این عکس یک نمونه از شربت خوردن پارسا توی اون همه شربتی که خورد هست
همزمان با شربت خوردن می خواد با بابایی صحبت هم بکنه
اینم اون جایزه کوچولویی که توی بازار بهش دادند ، یه پاک کن خوشرنگ فیل کوچولو (به قول پارسا "خیل کوچولو ")