نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

اربعین و شله زرد پزون مامان زهرا

1390/10/27 3:45
نویسنده : مام پارسا
3,583 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به دوستای خوب و مهربونم.من و پارسا خیلی خوشحالیم که بالاخره بعد از چند روز تونستیم بیایم پیشتون آخه خیلی دلمون هواتونو کرده بود.

درسته که دیر اومدیم ، با تاخیر اومدیم ولی با دست پر اومدیم.

این چند روزه که به خاطر خرابی لپ تاب نتونستیم بیایم و پست جدید بذاریم خیلی اتفاقات افتاد که مهمترینش شله زرد پزون مامان زهرا (بنده) تو روز اربعین بود.

الان سه ساله که روز اربعین امام حسین به خاطر نذری که سه سال پیش کرده بودم و حاجتم رو هم گرفته بودم دارم شله زرد می پزم.

امسال هم مثل دو سال قبل یک روز قبل از اربعین تمام وسایل مورد نیاز برای پخت شله زرد رو مهیا کردیم .

شب من و پارسا با کمک همدیگه برنج ها رو پاک کردیم(البته پارسا به سبک خودش پاک می کرد یعنی بیشترش رو توی خونه پخش می کرد) و بعد شستیمش.

شله زرد پزون

صبح ساعت هشت و نیم آب و برنج رو گذاشتیم روی گاز و مرحله به مرحله موادش رو اضافه می کردیم.

در طول این مدت پارسا خواب بود .من و بابا مجتبی کنار دیگ ، قرآن و زیارت عاشورا خوندیم و برای همه دعا کردیم ، برای شفای مریض ها مخصوصاً بچه های مریض، برای باز شدن گره ها ، عاقبت به خیری همه مون و .....

تقریباً اواسط پخت شله زرد ، زندایی همراه متین و دختر دایی جون اومدند خونمون.

پارسا هنوز خواب بود ، من رفتم صداش کردم و گفتم پاشو متین اومد خونمون ، پارسا هم به محض شنیدن اسم متین چشمهاش کامل باز شد و خندون با سرعت وصف ناپذیری از اتاق به سمت هال دویید و از شوق زیاد زمین هم خورد.

بعد پارسا رو سر دیگ بردم کمی از بادوم ها رو نگه داشته بودم تا پارسا توی آش بریزه و اون هم با دستای کوچولوش  بادوم ها رو توی آش ریخت و یه کوچولو هم آش رو هم زد.

شله زرد پزون

پارسا و متین کلی با هم بازی کردن از جمله آجر بازی و ماهیگیری ، همین باعث شد که پارسا بازی ماهیگیری رو خوب خوب یاد گرفت طوری که الان خودش می تونه تموم ماهی ها رو یکی یکی با قلّاب برداره.

ظهر دیگه آش آماده شد . توی ظرف ها ریختیم و من و بابا مجتبی بردیم و تقسیمشون کردیم.

بفرمایید شله زرد نذری   

شله زرد

 

واسه دیدن بقیه عکسا بدو برو ادامه مطلب :

جیگر مامان واسه اینکه من کاری به کارش نداشته باشم تا هرچی دلش خواست خرابکاری کنه ، داره ناز می ریزه و خودش رو برام لوس می کنه چون می دونه نازش حسابی  خریدار داره

شله زرد پزون

اینجا هم دیگه به جای پاک کردن کلاً مشغول بازی با برنج های پاک کرده شد

شله زرد پزون

پارسا و متین پای دیگ شله زرد

شله زرد پزون

شله زرد پزون

 

شله زرد پزون

اینجا یکی یدونه مون رفت یه قاشق از شله زرد بخوره که از شانسش فقط دارچین روی آش رفت تو قاشقش و اون هم خورد و قیافه اش هم که گویای حسش بعد از خوردن دارچین هست

شله زرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان حنا
27 دی 90 18:20
سلام گلم نذرتون قبول باشه وای خدا امسال من اربعین شله زرد نگرفتم اما دوتا از دوستام شله زرد داشتن حالا از پشت صفحه مانیتور نگاه میکنم و حرص میخورم به جای خوردن شله زرد
پارسای عزیزم روببوس و مواظبش باش خیلی دوستتون دارم می دونی خانومی اومده بودم وبتون یه بوس براتون بفرستم دیدم آپ کردی چقدر من شما رو دوست دارم خدا میدونه باور کن
بببببببببببببببببوووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسس


الهی من قربونت برم خانومی کاش اینجا بودی و می تونستم بهتون آش بدم.
فدای این همه محبت و مهربونیت بشم.من هم شما و حنا جونمو خیلی خیلی دوست دارم و از راه دور می بوسمتون.بووووووووووووووووووووس

مامان محمد
28 دی 90 12:09
سلام عزیزم،نذرت قبول،راستی ممنون از آش شله زردت،خیلی خوشمزه بود،ایشالله خدا قبول کنه،پارسا رو از طرف من ببوس.


سلام خانومی ممنونم.نوش جونتون.بوووووووووووووووس
مامی کیانا
28 دی 90 12:11
سلام دوست خوبم نذرت قبول و ایشالا هر سال سالم و سلامت باشی تا بتونی نظرتو ادا کنی ای وای این پارساجون قیافش چطوری شده بعد از خوردن دارچین خیلی باحال بود جوجو میخورمتا بوس بوس خیلی زیاد


سلام عزیز دلم.مرسی خانومی.آره تا چند دقیقه بعد از خوردن دارچین به همون حالت بود.بوووووووووووووووووووس


مامان ترنم کوچولو
28 دی 90 16:13
سلام قبول باشه.دلمونو آب انداختی.پارسایی رو از طرف خاله ببوس.الهی که دارچین فقط اومد تو قاشقتمنم شمارو با افتخار لینکیدم



ممنونم عزیز دلم.کاش می تونستم بهتون بدم.
مامان حنا
29 دی 90 16:15
سلام مهربونم
خانومی پستی که دیشب گذاشتی کجا رفت تازه من کامنتم برات گذاشتم نمی دونم به خودم شک کردم میگم نکنه سرماخوردگی گیجم کرده بهم خبربده
خیلی دوستتون دارم پارسا جونمو ببوس


الهی قربونت برم من.نه خانومی شما درست دیدی منتها یه کم نیمه کاره بود واسه همین فعلا برداشتمش.دوباره میذارم.
خیییییییییییلی گلی عزیزم.
مامان حنا
1 بهمن 90 13:35
سلام گلم یه دفعه کجا رفتی نگرانت شدم خوب و مهربونم پارسا جون خوبه؟؟یه خبری از خودت بده نگرانتم
دوستتون دارم


سلام دوست جون من.یه کم سرم شلوغ بود ببخشید که دیر اومدم.خیلی خوشحالم که دوستی مثل تو دارم که همیشه منتظرمه.الان میام پیشت.
مامان شیدا
3 بهمن 90 11:25
سلام زهرا جونم خوبی؟ چه پیشرفتی ! آفرین پارسا پیکاسو . عزیزم نمیدونم چرا هر کاری کردم نشد تو پست پارسا و نقاشیاش کامنت بدم.خیلی ماهه بوسسسسسسسسسس


مرسی خاله جونم.همین که به دیدنمون میای کلی خوشحال میشیم.بوووووووووووس
مامان شیدا
5 بهمن 90 11:22
سلام زهرا جون پارسا خوبه؟بوسسسسسسسسسس


سلام شیداجونم.آره پارسا خوبه.پارسای ناز شما چطوره؟؟؟؟
زیبا
5 بهمن 90 13:28
سلام.آفرین پارسا جون.با پارسای من دوست میشی؟


سلام خاله جون.آره که با پارسا جون دوست میشم.مرسی که اومدی پیشمون.