پارسا جونم مهمون داره
دیشب پارسا یه مهمون کوچولو داشت.
قرار بود الینا بیاد خونمون(دخمل دوست بابایی).
از شب قبلش به پارسا گفته بودیم که فردا الینا می خواد بیاد خونمون.
پارسا هم همش راه میرفت و می گفت : ایینا(الینا) ، عمو ، مامان ایینا ( مامان الینا ) میاد ایجا(اینجا)
و با هر وسیله ای هم که می خواست بازی کنه سریع یاد الینا می افتاد و اول می گفت : ایینا بیاد بازی ( یعنی الینا بیاد بازی کنیم)
خلاصه خیلی خوشحال بود و انتظار کشید.
بعد از اینکه شام رو درست کردم (ماکارونی) با کمک پارسا سالاد رو آماده کردم.
موقع درست کردن سالاد ،به طور اتفاقی دو تا خیار طوری کنار هم قرار گرفت که شبیه دوتا چشم شد (البته این رو پارسا گفت و بعد من دیدم که آره واقعاً شبیه چشمه)خلاصه همین شد یه ایده برای تزیین سالاد.
به عشق یکی یدونه ام که عاشق "چشم چشم دو ابرو" هست شروع کردم به درست کردن "چشم چشم دو ابرو" روی سالاد
اینم کار مشترک من و قند عسلم
بعد پارسا شروع کرد به لوس بازی در آوردن و ناز ریختن برای من و من هم تند و تند ازش عکس گرفتم.
اینجا هم دیگه پارسا از عکس گرفتن من خسته شد و الکی خودش رو به حالت قهر و بی حالی زد تا بی خیالش بشم ولی من اینجا هم ولش نکردم.
چی کار کنم دیگه آخه عاشششششششششششششششششششششششقشم
خلاصه مهمونامون اومدند ولی در کمال ناباوری ، پارسایی که اون همه انتظار کشیده بود و خوشحال بود با دیدن اونها شروع کرد به گوشه گیری و خجالتی شدن و همش یا می رفت توی آشپز خونه و الکی خودش رو با لباسشویی سرگرم می کرد و یا می اومد بغلم می نشست تا اینکه کم کم شروع به بازی با الینا کرد و سرگرم شدند.
بعد سفره شام رو انداختیم و جاتون خالی شام خوردیم البته شاممون ساده و دوستانه بود ، چون اونها از دوستای صمیمی مون هستن که زیاد خونه هم میریم و با هم تعارف نداریم
بعد از شام دور هم نشستیم و حرف زدیم و چای و میوه خوردیم و البته چهار چشمی هم مواظب بچه ها بودیم که یه وقت سر اسباب بازی دعواشون نشه.
بچه ها هم واسه خودشون مشغول بودن.یه کم از دست همدیگه اسباب بازی کشیدن ، یه کم با هم خوب بازی کردن یه کم سر اینکه کی موتورو بگیره و کی دوچرخه با هم دعوا افتادن ، خلاصه بهشون خوش گذشت و همه اینها تو عالم بچگی عادیه و بعد ها براشون خاطره میشه.
اینم از ماجرای مهمونی دیشب ما که حسابی بهمون خوش گذشت.
برای دیدن بقیه عکسها برید به ادامه مطلب:
مامان به فدای خنده هات و اون چال کنار لپات
مامان فدای شیطنتت
اینم از دسر (ژله خامه و موز ) که خیلی هم خوشمزه شده بود( جاتون خالی)