پارسا در مینی پارک "نی نی تپلی"
از وقتی اومدیم خونه جدید انقدر کار داشتم و درگیر بودم که نتونستم پارسا رو زیاد بیرون ببرم.
پارسا هم چون حوصله اش سر می رفت خیلی لجبازی می کرد.
چند روز پیش که پارسا لجبازی رو به اوج خودش رسونده بود تصمیم گرفتم ببرمش مینی پارک.
وقتی بهش گفتم خیلی خوشحال شد و مدام می گفت :
"بییم پاک ماشین پوییس سوار شم"(بریم پارک ماشین پلیس سوار بشم)
اون روز هوا هم خوب بود ، واسه همین از ساعت 4 بعد از ظهر بردمش بیرون ، اول با هم رفتیم بازار و کمی گشتیم و برای عزیز دردونه ام شلوار لی واسه عیدش خریدم و بعد رفتیم نی نی تپلی .
از ساعت 6 تا 9 شب بودیم پارک
دفعه های قبل که می بردمش پارک ، باید خودمم همه جا کنارش می موندم و سوار وسیله های بازی می کردمش ولی این بار جیگرم خودش با وسیله ها بازی می کرد و اصلاً به من کار نداشت.
یه تفاوت دیگه ای هم که با دفعه های قبل داشت این بود که بالاخره ترسش از قصر بادی ریخت و رفت توی قصر بادی و باهاش بازی کرد و این منو خیلی خوشحال کرد.
معلومه که گل پسرم دیگه یواش یواش داره بزرگ میشه.
مامان قربونت بره.
حالا واسه دیدن بازیهای پارسا توی نی نی تپلی برید به ادامه مطلب:
خوشگل مامان از بس خوشحاله ، توی تموم عکسها داره می خنده
قربون خنده هات برم من عزیز دلم.
گل من اینجا مثلاً داره به گلهای مصنوعی آب میده
پارسا عاشق این ماشین سرسره ایه.هروقت میریم پارک بیشتر وقتش با بازی با این ماشین می گذره.از خنده هاش هم کاملاً معلومه که چقدر اینو دوست داره.
البته اینم بگم که حس مالکیت در مورد این ماشین داره و هر بچه ای که می رفت سمت ماشین ، پارسا هم بدو بدو می رفت پیشش تا اون بچه عذاب وجدان بگیره و زودتر از ماشین پیاده بشه.
عشق مامان یهویی هوس نقاشی کشیدن کرد.
رنگهای "قرمز و زرد و سبز و آبی و صورتی " رو هم خوب می شناسه
اینم همون ماشین پلیسیه که پارسا می گفت بریم پارک سوارش بشم.
جوووووووووووووووووونم قصر بادی.
عزیز مامان بالاخره ترسش از این بازی ریخت.آخه قبلاً همین که میذاشتمش روی قصر بادی می ترسید و می گفت منو بذار پایین ولی اینبار برای اولین بار باهاش بازی کرد و کلی هم کیف کرد و به زور آوردمش پایین
آفرین نانازم
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چه سرسره بازی باحالی
همه وجود من ، خوشحالم که خوشحالی.ایشالله همیشه بخندی