نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

هوراااااااااااااااا بازم تولد

1391/2/31 19:13
نویسنده : مام پارسا
4,458 بازدید
اشتراک گذاری

 

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

جمعه ای که گذشت من و بابایی و پارسا جونی برای شام به جشن تولد محمد رضا جون (پسرعموی پارسا) دعوت بودیم.

همه عمه جونا و عمو جونای پارسا هم بودند.

برای همین ما بعد از ظهر از سنگده حرکت کردیم و رفتیم سمت روستای ریکنده که عموجون نایب اونجا خونه ییلاقی داره.

توی راه الهه جون هم همراه ما اومد و همین باعث شد که خوشحالی پارسا چند برابر شد و از اول راه رفت توی بغل الهه جون نشست و تا آخر راه بازی کرد و خندید.

ساعت 7 رسیدیم خونه عموجون.چون حیاط خونه عمو جون اینا یه عالمه گل های خوشگل داره من همون اول سریع شروع کردم به عکس گرفتن از پارسا تا هوا تاریک نشده کلی ازش عکس گرفتم.

پارسا توی ریکنده

پارسا توی ریکنده

پارسا توی حیاط کلی بازی کرد

بعد من و پارسا و الهه جون و آجی نگار با هم دیگه تا پیش رودخونه رفتیم و کلی حرف زدیم و خاطره تعریف کردیم و عکس گرفتیم و خندیدیم.

موقع برگشت به سمت خونه عموجون هوا تقریباً گرگ و میش شده بود که پارسا توی راه ببعی دید و مشغول بازی و ناز کردن ببعی شد

خلاصه حسابی تفریح کردیم تا اینکه موقع شام شد و شام خوشمزه رو خوردیم و سفره رو جمع کردیم و باز هم پارسا رفت توی حیاط و مشغول بازی شد.

تا اینکه کیک تولد رو آوردند و پارسا تا اسم کیک و شمع رو شنید بدو بدو رفت کنار محمد رضا نشست و از جاش تکون نخورد.

و طبق معمول همه تولد ها به کیک تولد انگشت زد و زودتر از همه مزه کیک رو چشید.

بعد از باز کردن کادوها و خوردن کیک و میوه ، نزدیکیهای ساعت 12 شب به سمت ساری حرکت کردیم

خیلی شب به یاد موندنی و خوبی بود و از همه بیشتر به بچه ها خوش گذشت.

یک عالمه عکس خوشگل توی ادامه مطلب هست که دیدنشون لذت بخشه:

vote.gif

پارسا کنار گلهای زیبا و خوشبو ایستاد تا ازش عکس بگیرم

حالا اینم چند تا عکس تووووووووووووووووپ

پارسا توی ریکنده

 فدات بشم که با پیدا کردن یک چوب انقدر ذوق زده شدی (عاشق این تیپتم ، خوش تیپ مامان)

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

  این شالیزار نزدیک خونه عموجون ایناست

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

اینجا پارسا داره از من می پرسه : ببعی رو ناز بکنم؟ 

پارسا توی ریکنده

 اینجا هم داشت پشت ببعی رو ناز می کرد که ببعی تکون خورد و پارسا سریع دستش رو کشید و از جا پرید و ما کلی خندیدیم

پارسا توی ریکنده

 اینجا هم با اینکه ساعت 10 شبه ولی بچه ها همچنان دارن توی حیاط بازی می کنن

پارسا توی ریکنده

 اینم که جوجوی ناز مامانه

پارسا توی ریکنده

 اینم کیک تولد محمد رضا

پارسا توی ریکنده

 

 

پارسا توی ریکنده

 اینجا چراغها رو به خاطر فشفشه خاموش کردیم و حالا پارسا چشمش به چراغه و میگه روشنش کنید

پارسا توی ریکنده

 پارسا با ولع تمام منتظره تا بهش اجازه انگشت زدن به کیک رو بدیم

پارسا توی ریکنده

 و بالاخره طبق معمول تمام تولد ها موفق به انگشت زدن کیک شد

پارسا توی ریکنده

 و حالا وقت خوردن انگشت کوچولوی خامه ایه

پارسا توی ریکنده

 اینم اثر انگشت پارسا روی کیک که به صورت خطی روی خامه افتاده

پارسا توی ریکنده

 بازم خوردن انگشت خوشمزه

پارسا توی ریکنده

 اینم هندونه قرمز و شیرین و آبدار ( به قول پارسا خوندونه)

پارسا توی ریکنده

 

پارسا توی ریکنده

کلی تلاش کردم تا از تعداد عکس ها کم کنم ولی دلم نیومد کمتر از این بکنم آخه به نظرم خییییییییییییلی عکسها خوشگل شدند

اینم گل حیاط خونه عموجون که تقدیم می کنیم به همه شما دوستای خوبی که با حوصله ، تموم عکس ها رو تماشا کردید.

 پارسا توی ریکنده

شکلکهای جالب آروین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

ilijoon
31 اردیبهشت 91 23:07
هميشه به خوشي عزيزم حسابي خوش گذروندي ديگه


ممنونم خاله جون مهربون.آره جاتون خیلی خالی بود
ilijoon
31 اردیبهشت 91 23:08
بابا خوش تيپ خوشگل چقده عكس هات ناز شدند
تیريپت ما رو كشته


واااااااااااای مرسی خاله جونی و ایلیا جون چشماتون انقدر قشنگ می بینه.
خیلی شما مهربونید.من و مامانیم عاشق شماییم
ilijoon
31 اردیبهشت 91 23:10
به به شاليزار >


فقط به عشق شما که از شمال دورید.
ilijoon
31 اردیبهشت 91 23:12
اي واي دلمون ضعف رفت انقده چيزهاي خوشمزه ديديم


قربونتون برم.بخدا شرمنده.جاتون حسابی خالی بود
ilijoon
31 اردیبهشت 91 23:12
به به چه گلهاي قشنگي دست عكاسمون درد نكنه


وای مامان ایلیا جون دیگه دارم از این همه تعریف ذوق مرگ میشم.
شما خیلی به من و پارسا لطف دارید.
خیلی دوستت دارم خانومی.از ته دلم دارم میگم
مامان سامان
31 اردیبهشت 91 23:56
چه پسملی نازی دارین همش برای پارسا جونم.چه جای باصفایی دارین ما که تودل کویر هستیم ولی کویر هم صفای خودشو داره.خوشحال میشم منو لینک کنین ونظر بدین
www.saman_khan.niniweblog.com


ممنونم خانومی.چشماتون ناز می بینه.
من عاشق کویرم مخصوصاً شبهاش با آسمون پر ستاره.
با کمال میل لینکتون کردم.ممنون که به دیدنمون اومدید.از آشنایی با شما خوشحال شدم
مامانی درسا
1 خرداد 91 0:29
اول از همه پارسایی افتخار میدین با خاله یه عکس بگیرین ..... وبعد هم شما بو بکشین این گل های نازو جای ما هم خالی کنید و بعد هم تولد مبارک


ای بابا خاله جون شرمنده می کنین.باعث افتخارمه که با خاله مهربونی مثل شما عکس بندازم.
حتماً از طرف شما سییییییییر بو می کشیم
ممنون خاله جونی.خیلی دوستت داریم
محدثه
1 خرداد 91 7:49
وااااااااااااااااای چه عکس های قشنگی ، اینقدر قشنگ شدن که انگار یه همچین جایی نرفتم و یه دفعه هوس اونجا رو کردم.
خیلی خیلی خوش اومدین بازم ازین کارا بکنین


الههههههههههههههههههی قربونت برم.چشمات قشنگ می بینه عزیزکم.
چند روز صبر کنی دوباره میری.این دفعه که رفتی از خودت کنار اون گلهای قشنگ عکس بگیر تا برات یادگاری بمونه.حیفه بخدا.
ممنونم از این همه زحمتی که برامون کشیدید.خیلی بهمون خوش گذشت.حتماً بازم میایم.بازم ممنونم.
ilijoon
1 خرداد 91 15:35



X:


مامی کیانا
1 خرداد 91 18:35
بودن توی یک خونواده پرجمعیت و صمیمی همین خوبیهارو داره دیگه دور همی همش تولد و شادی خوشیهاتون همیشه برقرار باشه عزیزم

قربونت برم مهربونم.واقعاً که همین طوره که میگی.
ایشالله شما هم همیشه شاد باشید