پارسایی رفت به باغ وحش
از چند روز پیش بابایی به پارسا قول رفتن به باغ وحش رو داد. واسه همین پارسا توی خونه همش می گفت : می خوایم بریم "بابِ گش" ( باغ وحش ) شیر ببینیم.اسب ببینیم. خلاصه خیلی منتظر بود تا اینکه جمعه صبح همین که از خواب بیدار شد و چشماش رو باز کرد ، فوری ماشینش رو گرفت و بلند شد و گفت: "بییم باب گش" ما چشمامون این طوری شده بود که این چطور به محض بیدار شدن از خواب یادش اومد که قرار بود کجا بریم. بعد از خوردن صبحانه که البته چون نزدیک ظهر بود با نهار یکی شد ، آماده شدیم و رفتیم سمت باغ وحش. حالا واسه دیدن عکسها برید به ادامه مطلب: ...