سیزده بدر
بالاخره با 1 ماه تاخیر به پست سیزده بدر رسیدیم برای سیزده بدر تصمیم گرفته بودیم تا همه با هم خونه مامان صدیق و پدر جون جمع بشیم برای همین صبح رفتیم اونجا...همه اومده بودند فقط جای خاله جون اینا خالی بود چون اونها برای اینکه به ترافیک آخرین روز تعطیلات بر نخورن روز قبل به تهران برگشته بودند... به محض ورود ، پارسا همون تو حیاط شروع به بازی با بچه ها کرد و اصلاً توی اتاق نیومد بفرمایید ادامه مطلب تا با عکس براتون توضیح بدم: اینجا حیاط خونه مامان صدیق هست و پارسا عسلی داره میره دوچرخه بازی ******************************* اینجا دیگه از دوچرخه بازی خسته ش...