نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

پســــــر پائیـــــــــــزی من

  پسر پاییزی من در ماه تولدش و در آخرین روزهای فصل طلائی رنگ پاییز ، کلی عکس پاییزی خوشگل گرفته و خودش رو برای فصل سرد و سفید زمستون و اومدن ننه سرما آماده کرده حالا برای دیدن عکسها ی این گل پسر پاییزی ، شما رو به ادامه مطلب دعوت می کنیم: هوای پاییزی و مه آلود   این گل پسر رو هم که میشناسید ........پارسا یدونه ست دیگهههههههه      جاده پاییزی.........البته یک طرفش نارنجی و یک طرفش هنوز سبزه        اینجا غلظت مه ب...
20 آذر 1391

اولین کار هنری مامانی برای پارسایی

سلام سلام صد تا سلام خوبید؟        خوشید؟         سلامتید؟         ایام به کامه؟         عزاداریهاتون قبول باشه ایشالله اگه بدونید که من چه کرررررررررررررررررررررررردم؟ از خودم هنر در وکردم اونم چه هنری؟ الان بهتون میگم......... شنیدین از قدیم میگن که " هنر نزد ایرانیان هست و بس " یا شنیدید که میگن: "خواستن توانستنه " یا اینکه هرکه بامش بیش برفش بیشتر .... نه ببخشید این یکی هیچ ربطی به موضوع نداشت  ...
2 آذر 1391

نقاشیــــهـای پارسا پیکاســـــــو

امروز اومدیم با هنر نمایی هایی از قند عسلم  یکی از سرگرمی های مورد علاقه پارسا که بیشترین ساعت رو در روز به خودش اختصاص میده نقاشی کشیدنه........ اونم چه نقـــــــــــــــــــــــــــاشی هاییییییییییییییی من که وقتی می بینم حظظظظظظظظ می کنم حالا شما هم اگه دوست دارید حظش رو ببرید با من به ادامه مطلب بیاید :                                                ای...
18 آبان 1391

ایده های نوین پارسا برای استفاده از نشیمن مبل

سلام به تموم دوستای وبلاگی ... امروز پارسا می خواد روش های جدیدی رو برای استفاده از نشیمن مبل بهتون یاد بده تا شما از یکنواختی در بیاید ******************** تا کی می خواید به روش ثابت و قدیمی از نشیمن های مبل استفاده کنید ؟ ******************** پس برای یادگیری هر چه بهتر این مبحث روی  ( این پست رو مامانی از زبون پارسا نوشته)   ابتدا تمام نشیمن ها رو از روی مبل هاتون بردارین و روی زمین بچینید ... این روش رو من بیشتر پیشنهاد می کنم چون اینطوری یک تیر و 3 نشونه ... و با یک حرکت 3 نتیجه میشه گرفت .... ...
12 مهر 1391

پارسا در روز های آخر 33 ماهگی

پارسای خوشگلم سلام. شیرینم ، ٢ روز دیگه وارد 34 ماهگی میشی ، واسه همین من امروز اومدم تا در مورد حرف زدن ها و حرکاتت بنویسم   خیلی خیلی شیرین زبون و خوردنی شدی عسلم.... دیگه خیلی چیزها رو می فهمی و خیلی شرایط رو درک می کنی...  گاهی اوقات حرفهایی می زنی که ما چشمامون از تعجب گرد میشه وقتی داری صحبت می کنی باید حتماً بهت نگاه کنیم وگرنه صدامون می کنی و میگی : گوش کن ببین من چی میگم ..... بازم چند دقیقه بعد می پرسی : گوش میدی؟ وقتی که آجر بازی می کنی حتماً باید ما...
20 شهريور 1391

تا حالا اینجوریشو دیده بودید؟

سلام *** سلام *** سلام حال و احوالتون چطوره ؟... خوبید؟ ... نی نی های نازتون خوبن؟ ... خب خدا رو شکر دوست جونا امروز اومدم با چند تا عکس متفاوت از پارسا اگر می خواید بدونید منظورم چیه پس با من به ادامه مطلب بیاید: توی یکی از روزهای گرم مرداد ماه و اواسط ماه رمضان که هوا شدیـــــــــد گرم بود ... به پارسا بستنی دادم تا بخوره ( اونم بستنی سالار که خودتون می دونید بزرگتر از بستنی های دیگه ست)... بعد از اینکه بستنی اش رو خورد اومد پیشم تا دستش رو بشورم که دیدم بستنی داره از دست و پاش چکه می کنه ... مثل اینکه بیشتر بستنی رو داده بود دست و پاش بخورن... خلاصه کنار سینک ظرفشویی نشوندم...
19 شهريور 1391

پارسا خوشگله وارد می شود

درود و دو صد بدرود به همه دوستای نی نی وبلاگیمون همون طور که قبلاً گفتم بالاخره موفق شدیم  پارسایی رو ببریم آرایشگاه پدرجون تا موهاشو اساسی و خوشگل کوتاه کنه. دفعه های قبل به هیچ وجه زیر بار نمی رفت و حتی تا جلوی در آرایشگاه می بردیمش ولی پارسا گریه می افتاد ... واسه همین من خودم موهاشو کوتاه می کردم که به گفته پدرجون خوب هم میشد( البته اگر واقعیت رو گفته باشه و قصد دلخوش کردن دخترش رو نداشت) ولی این بار با وعده و وعید های بسیااااااااااااااااااار زیاد از جمله : اگه بری مغازه پدرجون بهت آب پاش میده تا بازی کنی .... اگه موهاتو اصلاح کنی بابایی برات سک سک می خره( آخه پسرک من عاشق سک سک و ...
12 شهريور 1391

پارسا و الینا و یک شب قشنگ دیگه

چهار شنبه شام یعنی اول شهریور پارسای مامان بازم یه مهمون عزیز داشت. خب معلومه ، الینا جون بود دیگه.............       پارسا از بعد از ظهر دیگه رسماً منو کشت از بس که سوال کرد : الینا شب می خواد بیاد؟ ..... الان خوابه؟ ..... اومد اینجا بهش اسباب بازی بدم؟ ....... الینا منو دوست داره؟ ........ باهاش بازی بکنم؟ ..... خلاصه پارسا هی پرسید و منم هی جواب دادم. تا اینکه ساعت 5 بعد از ظهر شد و دیدم آقا پارسا خیال خواب نداره ولی واسه اینکه شب خوابش نگیره و اذیت نکنه باید می خوابوندمش برای همین بهش گفتم اگر نخوابی الینا نمیاد خونمون ...... اونم ...
7 شهريور 1391

اندر احوالات ما در آخرین روزهای ماه مهمانی خدا

سلام به روی ماه تک تک شما دوستای خوب و مهربون خودم. حالتون خوبه؟ خوش می گذره؟ نماز و روزه ها و طاعاتتون قبول درگاه حق باشه ایشالله. دیگه کم کم ماه خوب میهمانی خدا داره تموم میشه و دلتنگی ما برای این ماه عزیز از الان شروع میشه تا سال دیگه همین موقع ، ایشالله. امیدوارم همه ما از این خوان نعمت الهی بهترین بهره رو برده باشیم و توی شبهای قدر ، تقدیر و سرنوشتمون به خیر و سعادت رقم خورده باشه و توشه آخرتمون هم پر باشه از اعمال خیر و ثواب ..... الهی آمین خب دوست جونا ........... دیگه مهمونی رفتن و مهمونی دادن ها تموم شد. آخیییییییییییی چه حیف شد ..... آخه خیلی ...
28 مرداد 1391