نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

پارسا مهمون الینا خانومه

دیشب شام خونه الینا جون(دخمل دوست بابایی) دعوت بودیم. پارسا بعد از ظهر به عشق این خوابید که وقتی بیدار شد بریم خونه الینا. واسه همین هم وقتی که بیدار شد دیگه منتظر بابایی نموندیم و من و پارسا خودمون ساعت 6:30 پیاده رفتیم خونشون و توی راه پارسا برای خودش و الینا پفیلا خرید. اولش هردوتا یه کم از هم فاصله می گرفتن ولی به نیم ساعت نکشید که انگار توی خونه بمب ترکونده بودند. به طرز وحشتناکی توی خونه اسباب بازی پخش شده بود. من و مامان الینا 5 یا 6 باری اسباب بازیها رو جمع کردیم ولی 5 دقیقه بعد دوباره خونه به همون حالت قبلی بر می گشت. خلاصه موقع شام شد و شام خوردیم و بعد دسر و میوه خو...
19 ارديبهشت 1391

پارسایی عشق فرمون

              آخ جون ، نمی دونید چه کیفی داره وقتی باباجون برای کاری از ماشین پیاده میشه اون وقت من می مونم و یه ماشین و یه فرمون و البته یه مامانیه عشق عکس حالا واسه دیدن عکسام برید به ادامه مطلب : بدویید تا بابایی نیومده   هـــــــــــــــــــــــــن هــــــــــــــــــــــــن        برید کناااااااااااااااااار من جایی رو نمی بینم        مامانی دوست دالی کجا بییم ؟    ...
17 ارديبهشت 1391

دایره لغات طوطی شیرین زبون خونمون(3)

        جدیدترین جمله سازی پارسا ( ورژن 2012): وقتی می خوام جارو بکشم میگه : مامانی می خوای اینجا رو جارو بکشی آره ه ه ه ه ه ه ؟(و من دلم ضعف میره برای این آره گفتن قشنگت در قالب یک جمله  سوالی) یا وقتی دستم رو بریده بودم گفت :مامانی دستت بو شد آره ه ه ه ه ه ه ه ؟ ( واسه این جمله هات می میرم ) وقتی کار اشتباهی می کنه : مامانی بیشَشید(ببخشید) و در ادامه تند و تند بوسم می کنه قبل از انجام عمل جیش و پی پی در مای بیبی : پارسا پی پی داره (خودش رو همیشه سوم شخص خطاب می کنه) و کاری هم نداره که غریبه اونجا نشسته باشه یا نه وقتی از ما چیزی می خواد میگه : لطفا...
17 ارديبهشت 1391

عکسهایی از پارسا و سنگده (1)

 یک سری عکس قشنگ از یکی یدونه مامان و مناظر سنگده براتون میذارم ، امیدوارم که خوشتون بیاد.    اینجا گل من وسط یه عالمه گل نشست تا ازش عکس بگیرم.   واسه دیدن بقیه عکسها برید به ادامه مطلب :    من این کوچه رو خیلی دوست دارم و اسمش رو هم کوچه رویایی گذاشتم ببینید چقدر قشنگ و سرسبزه    این عکس رو از بالای پل گرفتم    توی این عکس پارسا جونم خودش رفت نزدیک گاوه ایستاد و گفت :مامانی عکس بیگیر    این بوقلمون ها هم که هروقت ما میریم س...
14 ارديبهشت 1391

پارسا و سنگده و یک عااااااالمه مهمون

  سلام دوست جون جونیا.خوبید ؟ دلم براتون تنگ شده بود آخه چند روزی بود که نتونستم بیام نت ، حالا دلیلش رو بهتون میگم: هفته پیش ، ظهر سه شنبه من و بابا مجتبی و پارسا رفتیم سمت سنگده چون چهار شنبه تعطیل بود واسه همین هم ما زودتر از شهر زدیم بیرون تازه فرداش هم یک عالمه مهمون عزیز قرار بود بیان خونمون (سنگده) بعد از اینکه ما به سنگده رسیدیم سریع خونه رو مرتب کردیم و وسیله ها رو جابجا کردیم . یک ساعت بعد خاله جون اینا از تهران اومدند و بعد از اونها هم دایی جون محمد اینا و عمه جون و همه عمو جونا با بچه هاشون و مامان ستاره ، پشت هم رسیدند و خونمون حسابی شلوغ شده بود و دیگه صدا به صدا نم...
11 ارديبهشت 1391

هوای بهاری و پارک رفتن های پارسا

سلام دوستای گلم.لحظات بهاری تون به خیر و خوشی توی این هوای خوب و بهاری من و پارسا دیگه دلمون طاقت نمیاره که توی خونه بمونیم و از این هوای خوب استفاده نکنیم آخه چند وقت دیگه هوا انقدر گرم میشه که دیگه نمیشه از کنار کولر تکون خورد. حالا من و پارسا بیشتر عصر ها با هم میریم پارک و پیاده روی البته پارسا کالسکه روی می کنه و من پیاده روی اینم یک سری عکس از پارک رفتن های پارسا جون     حالا واسه دیدن بقیه عکسهای عزیز دردونه برید به ادامه مطلب:   اینجا جوجو کنار یک باغچه خوشگل و پر گل نشست تا من ازش عکس بگیرم (البته به سختی)   ...
5 ارديبهشت 1391

ماجرای آب بازی پارسا

    هر وقت که می خوام پارسا رو ببرم حمام باید تمام این مراحلی که الان میگم طی بشه: اول یک ماشین که اون روز اتفاقی براش عزیز میشه و موقع خواب و بیداری کنارشه رو بر میداره و بعد لباسش رو در میارم  و بدو بدو میره توی حمام و میگه: " مامانی آب باز کن ، ایسخر آب بیدیز"( توی استخر آب بریز) و بعد میگه:" گورگوری بده" ( لیفش که شکل قورباغه هست رو میگه ) بعد شروع می کنه به بازی با ماشین و شستنش با گور گوری و بعد به من میگه:"مامانی ماشینو شامپو بزن ، لیف بزن و من هم تموم این دستورات رو مو به مو باید انجام بدم چون در غیر این صورت نمیذاره تا خودش رو بشورم در واقع من دو تا بچه رو می برم حموم ،...
4 ارديبهشت 1391

بساط ما با پارسا شبها موقع خواب

همین که میریم توی رختخواب میگه : شب بخیر بیکابیم (بخوابیم) و وقتی که این جمله رو میگه ما می فهمیم که شازده عمراً خواب نداره و کلی انرژی داره و می خواد تو رختخواب وول بخوره و بازی کنه و خیلی اگه زود بخوابه 2:30 نصفه شبه وقتی چراغ اتاق رو خاموش می کنیم به خودش میگه :پاسا نترس وقتی گرمش میشه میگه : مامانی باد بزن پاسا گرم بشه(به جای اینکه بگه باد بزن تا پارسا خنک بشه میگه گرم بشه) وقتی هم که عرق می کنه میگه:مامانی شوپاژ (شوفاژ) روشن کن پاسا خیس عدقه(خیس عرقه) (باز هم برعکس میگه) همین که احساس می کنه داره خوابمون می بره با صدای بلند میگه: بابایی برو شیر بیار و اگه ببینه توجه نمی کنیم هل م...
31 فروردين 1391

مسابقه نی نی متفکر

سلام به روی ماه همگی دوستان خوب و مهربون : پارسا در مسابقه عکس نی نی متفکر که در وبلاگ پریسا جون با آدرس   http://noruz1391.niniweblog.com/  برگزار شده شرکت کرده. حالا پارسا از شما می خواد که اگه دوست داشتید توی این مسابقه بهش رای بدید. برای دیدن مسابقه و شرکت کننده هاش می تونید برید به همین آدرسی که دادم و در قسمت موضوعات نوشته "مسابقه عکس نی نی" رای گیری از اول اردیبهشت شروع میشه که باز خودم طریقه رای دادن رو بهتون اعلام می کنم هر وبلاگ فقط می تونه یک بار رای بده. نیاز نیست که اون وبلاگ حتماً نی نی وبلاگی باشه و می تونه از وبلاگهای دیگه باش...
30 فروردين 1391