پارسا در چهار شنبه سوری
سلام به دوستای خوب و دوست داشتنی خودم این مدت انقدر سرم گرم بود و مشغول بودم که اصلاً فرصت نت اومدن نداشتم. ولی حالا از چند روز قبل از سال نو شروع می کنم و میگم که چه اتفاقاتی افتاد تا به ایام عید و ماجراهاش برسیم می دونم که دیر شده ولی می نویسم تا برای پارسا به یادگار بمونه. اول از چهار شنبه سوری میگم : سه شنبه غروب همه خونه مامان صدیق جمع شدیم ، مامان صدیق آش ترش مخصوص چهار شنبه سوری پخت. اینم از آش ترش ، جای همتون حسابی خالی بود. دست مامان صدیق درد نکنه بعد دایی جون محمد آتیش درست کرد و همه شروع کردیم به پریدن از رو...